شهر، شهرِ فرنگه، از همه رنگه... بیا و تماشا کن!

اگر جزو آن دسته افرادی هستید که ضمن اینکه از خرید کردن لذت می برید، می خواهید خریدی با برنامه و منظم و رضایت بخش داشته باشید، مطالعه این بخش را از دست ندهید.
چهارشنبه، 18 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شهر، شهرِ فرنگه، از همه رنگه... بیا و تماشا کن!

فوت و فنّ یک خرید نوجوانانه، امّا حرفه‌ای

بازارها هم درست مثل آدم‌ها، جان دارند و حال دارند و داستان دارند. بعضی بازارها، ارتفاعی ندارند؛ اما روی زمین بلند و کشیده‌اند، حجره حجره‌اند و پر از چیزهایی که مردم برای خریدنش توی هر حجره سرک می‌کشند. از هر گوشه‌ی آن روایتی می‌شود شنید؛ مثل زندگی بعضی از آدم‌ها که هر روزشان قصّه‌ای دارد. روایت‌های پر از رنگ و بو و صدا... بعضی بازارها مرتفع و آسمان خراش‌اند، مجلّل و شیشه‌ای‌‌اند، مغازه‌های بزرگ و اجناس کم دارند. قدم‌ها در این بازارها آرام و نگاه‌ها باریک‌تر است و باید مواظب بود ردّ انگشت‌ها موقع نشان دادن چیزی پشت ویترین، روی شیشه نیفتد. بعضی بازارها خانگی‌اند، روی فرش قرمز خانه‌ها بعد از یک مهمانی، پهن می‌شوند. بعضی بازارها، محلّی‌اند، بین خانه‌ها و از هم‌محلّه‌ای‌ها خرید جریان دارد. بعضی بازارها، پیاده‌رویی‌اند؛ روی سنگ‌فرش‌های خیابان بساط می‌کنند و با صدای تبلیغ «بدو بدو آتیش زدم به مالم... یا سه تا بخر، چهارتا ببر...» عابرهای پیاده را از فکرهای دیگر دور و به سمت خودشان خم می‌کنند. دنیای ما پر از بازار است؛ بازار اینترنتی، بازارهای روزانه، حراج بازارها و... . در این دنیای بازاری، مهارت پیدا کردن هم هنر است، هم وسیله تا زندگی خودمان و دیگران را بهتر کنیم؛ یعنی هم فال است و هم تماشا.
 

با خرید، به هدف بزنید

یک فهرست کوتاه از آنچه نیاز دارید، تهیّه و چند بار مرور کنید. سعی کنید روز قبل از خرید کمدها و وسایل‌تان را مرتّب کنید و دوباره بچینید. گاه در مرتّب کردن، وسایلی را که نیاز داشتید ولی فکر می‌کردید گم شده‌اند، پیدا خواهید کرد. چه چیزی بهتر از این؟ چندبار هم این سؤال را از خودتان بپرسید: «آیا به این وسیله واقعاً نیاز دارم؟ چه چیزی را می‌توانم جایگزین آن بکنم که بهتر استفاده شود و هزینه‌ام هم کم‌تر صرف شود؟» فهرست‌تان این‌گونه چند بار ویرایش می‌شود و شما با خریدهای واقعی به سمت بازار حرکت خواهید کرد.
 
نتیجه‌ی اخلاقی: خرید کردن باید با هدف مشخّصی باشد. بی‌هدف، بازار را نگردید.
 

خرید از کف تا سقف

حالا که می‌دانید چه باید بخرید... چه اشکالی دارد یک جست‌وجوی کوتاه در اینترنت هم داشته باشید و قیمت‌های مختلف را از سایت‌های اینترنتی به دست آورید؟ یک نگاهی هم به کیف پول‌تان بیندازید و دخل و خرج‌تان را بسنجید. در این هفته یا ماه چه خرج‌هایی دارید؟ چقدر برای این فهرست تهیّه‌شده می‌توانید خرج کنید؟ اولویّت با چه خریدهایی و چه مقدار هزینه است؟ یک پرس و جوی ساده گاه شما را به حراجی‌ها یا مغازه‌هایی که قیمت کمتری دارند، هدایت خواهد کرد. قیمت کم همیشه نشانه‌ی کیفیّت کم‌تر نیست. بعضی مغازه‌ها، هزینه‌ی کم‌تری مثل اجاره و حقوق فروشنده دارند یا خریدشان قدیمی‌تر است و هزینه‌ی کم‌تری برای خرید جنس داده‌اند. یافتن این فروشنده‌ها هم در کاهش هزینه‌های شما مؤثّر است.
 
نتیجه‌ی اخلاقی: برای هزینه‌ی خرید یک سقف معیّن تعیین کنید.
 

خرید کنید، از جنس مرغوبش

اصل را همیشه بر کیفیّت بگذارید. گاه خرید چند وسیله‌ی ارزان‌قیمت، گران‌تر از خرید یک وسیله‌ی باکیفیّت ولی گران است. طول عمر مورد نیاز، کارکردی از وسیله‌ای را که می‌خواهید بخرید و... در نظر بگیرید؛ آن وقت قیمت را با آن بسنجید. کیفیّت را اصل بگیرید و مطمئن باشید در درازمدت صرفه‌جویی خوبی خواهید کرد.
 
نتیجه‌ی اخلاقی: جنس مرغوب با استفاده‌ی طولانی‌مدت بهتر از جنس نامرغوب کوتاه‌مدت و تعداد زیاد است.
 

یک تیر خرید و چند هدف

با یک خرید می‌دانید چند نفر سود می‌برند؟ کسانی که موادّ اولیّه را تهیّه می‌کنند؛ کسانی که قطعه‌های اولیّه را می‌سازند؛ کسانی که محصول را می‌سازند؛ کسانی که چرخه‌ی تهیّه تا تولید را مدیریّت می‌کنند؛ کسانی که محصول را به مغازه‌ها معرفی می‌کنند؛ کسانی که فروشنده‌ی نهایی‌اند و... . در یک کارخانه‌ی تولیدی به نظر شما چند نفر مشغول فعالیّت‌اند؟ از نظافتچی تا حسابدار، از مدیر برنامه‌ریزی تا مسئول کنترل کیفیّت و گاه صدها یا هزاران نفر برای تولید یک مجموعه‌ی بهداشتی، اسباب‌بازی، پوشاک و... می‌کوشند. ما با خریدمان، انگار حقوق و زندگی این کارمندها را تأمین می‌کنیم. حالا بهتر است، برادرها، پدرها و آشناهای ما زندگی‌شان از خرید ما تأمین شود، مردم کشور ما، همشهری‌های ما، خانواده‌ی ما رفاه و آسایش بیش‌تری داشته باشند یا انسان‌هایی دور در آن سمت کره‌ی زمین؟!
 
نتیجه‌ی اخلاقی: با خرید، برای هم‌وطنان و همشهری‌های خود کارآفرینی کنید.

 
شکار ساعت‌های طلایی

خرید باعجله، پشیمانی زیادی دارد. گاه شما می‌دانید که در فلان تاریخ یک مهمانی هست و باید برای آن مراسم لباس مناسب تهیّه کنید. گاه می‌دانید یک وسیله‌ خراب است و باید در فرصت مناسب جایگزینش کنید. گاه می‌توانید نیازهای‌تان را پیش‌بینی و در بهترین فرصت آن را تهیّه کنید. کار را به دقیقه‌ی نود انداختن یعنی کاهش اضطراب و تمرکز به زمان بیش‌تر از کیفیّت و هزینه برای‌تان مهم باشد. آن وقت شاید بعد از خرید لب‌تان را گاز بگیرید و احساس پشیمانی کنید.

نتیجه‌ی اخلاقی: باعجله خرید نکنید و آن را به دقیقه‌ی نود نیندازید. برای خرید یک فرصت کافی را در نظر بگیرید.
 

جستن از تله‌های رنگین‌کمانی

کار تبلیغ، جذب شما به عنوان یک مشتری است. هر کار می‌کند تا شما مشتری‌اش شوید و جنسش را به خانه ببرید. حواس‌تان باشد، این تله‌های رنگین‌کمانی جایگزین مشورت درباره‌ی کیفیّت و تجربه‌ی دیگران نشود. هنگام تهیّه‌ی فهرست و خرید، با خواندن مشخّصات روی محصول، استفاده از راهنمایی‌های یک فرد باتجربه، جست‌وجو در اینترنت و... جنس مورد نیاز خود را انتخاب کنید وگرنه بازار رفتن و خرید، دل‌چسبی خود را از دست خواهد داد و مدام احساس پشیمانی خواهید کرد؛ مثل حسّ یک پرنده‌ی به دام افتاده.
 
نتیجه‌ی اخلاقی: در تله‌‌ی تبلیغ‌ها، اصرار فروشنده‌ها و... نیفتید. براساس تحقیق، کیفیّت و اعتقاد خودتان خرید کنید.

منبع: مجله باران


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.