سرچشمه هاي تاريخ باستاني ايران

ايران كشوري است داراي تمدن و حكومت باستاني. در قرن ششم قبل از ميلاد اين كشور هسته ي مركزي يك حكومت عظيمي بوده و در طي قرون متوالي در تاريخ جهان، عامل بسيار مهمي به شمار مي رفته است. در دوره ي سلطنت
شنبه، 21 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سرچشمه هاي تاريخ باستاني ايران
سرچشمه هاي تاريخ باستاني ايران

 

نويسنده: ميخائيل ميخائيلوويچ دياكونوف
مترجم: روحي ارباب



 

ايران كشوري است داراي تمدن و حكومت باستاني. در قرن ششم قبل از ميلاد اين كشور هسته ي مركزي يك حكومت عظيمي بوده و در طي قرون متوالي در تاريخ جهان، عامل بسيار مهمي به شمار مي رفته است. در دوره ي سلطنت هخامنشيان كشور ايران سرزمين وسيعي را، كه از كشور هندوستان آغاز مي شده و در درياي اژه پايان مي يافته، در تحت نفوذ و سلطه ي خويش داشته است. ايران براي استقرار و تحكيم نفوذ و قدرت خود در شرق درياي مديترانه با كشور يونان وارد نبرد شده و سرانجام در اثر ضربات و لطمات شديدي كه از طرف يونانيان و مقدوني ها بر او وارد شده دچار شكست گرديده و جاي خود را به سلطنت يونان قديم سلوكي ها داده است. از اواسط قرن سوم قبل از ميلاد مسيح، در كشور ايران حكومت مقتدري به نام اشكانيان (پارت ها) به وجود آمد كه چندين قرن توانست با روم به نبرد پردازد و در قرن سوم قبل از ميلاد منقرض گرديد و جاي خويش را به حكومت ساسانيان سپرد. ساسانيان جنگ هاي خود را عليه روم و وراث روم بيزانس در شرق ادامه دادند.
سلطنت ساسانيان در قرن هفتم به وسيله ي اعراب [مسلمان] درهم شكسته شد و كشور ايران چندين قرن در تحت تسلط دستگاه خلافت [اسلامي] قرار گرفت؛ ولي در قرن دهم بدواً‌ در شرق ايران و سپس در غرب اين كشور، حكومت هاي مستقلي به وجود آمد.
در قرن دهم، تركان سلجوقي و در قرن سيزدهم مغول ها بر كشور ايران تسلط يافتند و با وجود عواقب وخيم حمله ي مغول و نفوذ وحشيانه ي آنان و هم چنين تيمور، ايران توانست تمدن اصيل خويش را حفظ كند و حكومت مستقلي را در تحت نفوذ و قدرت سلسله ي صفوي (قرون شانزدهم- هفدهم) تأسيس نمايد.
مطالعه ي تاريخ ايران در خوانندگان كشور شوروي [سابق]، نسبت به ملتي كه چنين تمدن عظيمي به وجود آورده و توانسته است در طي قرون متمادي با وجود تحمل مصائب و مشكلات فراوان اصالت ملي خود را نگاه دارد، حس احترام فوق العاده اي را ايجاد مي كند.
كلمه ي «ايران» درخور تحقيق و تدقيق بيشتري است و بايد آن را از لحاظ دو معناي مختلف مورد توجه قرار داد.
ايران از لحاظ جغرافيايي عبارت از يك فلات وسيعي است كه در جنوب غربي آسيا قرار گرفته و از جلگه ي هندوستان تا جلگه ي دجله و از ماوراي قفقاز و درياي خزر و صحراهاي ماوراي درياي خزر تا خليج فارس و اقيانوس هند گسترش دارد. در زمان حاضر، در اين فلات كشورهاي ايران و افغانستان و هم چنين بلوچستان، كه منقسم بين ايران و افغانستان و بلوچستان است، قرار دارند.
ايران از لحاظ سياسي كشوري است بزرگ كه در قسمت غربي فلات ايران واقع شده وسرچشمه هاي تاريخ باستاني ايران فلات مزبور را دربرگرفته است. از شمال محدود است به كشور اتحاد جماهير شوروي [سابق] (تقريباً در خشكي به مسافت 1750كيلومتر هم مرز با ارمنستان و آذربايجان و تركمنستان است) و از قسمت مغرب به تركيه و عراق و از مشرق به افغانستان و پاكستان و از جنوب به اقيانوس هند.
زبان رسمي و ادبي ايران فارسي است كه از زبان هاي هند و اروپايي مشتق گرديده است. مورخان در تحت عنوان «ملل ايراني» نه تنها ملتي را كه در سرزمين ايران سكونت دارد و به زبان فارسي سخن مي گويد در نظر مي گيرند، بلكه كليه ي ملت هايي را كه در ادوار مختلف تاريخ از شعبه هاي زبان فارسي استفاده مي كرده اند، تحت عنوان «ملل ايراني» مي شناسند. در ازمنه ي قديم رشته هاي مختلف اين گروه زبان، در تمام آسياي ميانه و در قفقاز شمالي و در سواحل شمالي درياي سياه و در فلات ايران معمول و متداول بوده است. اين نكته را نيز بايد متذكر شد كه كليه ي قبايلي كه به زبان فارسي تكلم مي كردند و در فلات ايران سكونت داشتند جزو ملت كنوني ايران به شمار نمي آيند.
در اين كتاب، ما پيدايش و بسط و تكامل حكومت ايران را مورد مطالعه قرار مي دهيم و در ضمن بيان مطلب، كراراً ناچار خواهيم شد نه تنها از حدود و ثغور كشور ايران، كه عنوان يك واحد سياسي دارد، خارج شويم، بلكه براي درك و فهم بعضي از حوادث كه در اين كشور به وقوع پيوسته، در صورت لزوم قدم فراتر نهيم.
گاهي حكومت هايي كه در ايران به وجود آمده، مانند حكومت هخامنشيان سرزمين هاي وسيع و پهناوري را خارج از مرزهاي خود در تحت نفوذ و سلطه داشته است، و زماني حكومت ايران، كه خود حكومت مستقلي بوده، جزو حكومت هاي ديگري مانند سلوكي ها درآمده است. در هر صورت لازم مي آيد كه به شرح و بيان ايالاتي كه خارج از حدود ايران قرار داشته است بپردازيم.
چه بسا اوقات، ضرورت چنين ايجاب مي كند كه به تاريخ كشورهاي هم مرز ايران، كه هيچ گاه در تحت نفوذ سياسي آن كشور نبوده و حكومت متحد و مشتركي با آن نداشته اند ولي هم بستگي فرهنگي آنان مسلم و محرز است، اشاره شود.
پيش از آموختن تاريخ ايران، ولو به نحو اجمال، بايد با منابع و مآخذ مهمي كه تجديد خاطره ي وضع دوران گذشته اين كشور را ميسر سازد آشنا شويم.
منابع تاريخ ايران باستان قبل از دوره ي ملوك الطوايفي و بعد از آن، صورت هاي مختلفي دارد. بعضي از ادوار تاريخ اين كشور كاملاً روشن است، ولي اطلاعات و مدارك موجود نسبت به بعضي از ادوار به قدري ضعيف و ناچيز است كه حتي ذكر كلي حوادث و وقايع نيز دشوار است. ناگفته نماند كه در اين ده سال اخير، منابع و اطلاعات زيادي راجع به ايران باستان به دست آمده است. قبل از آغاز جنگ دوم جهاني، همه ساله مدارك و اسناد تازه اي كشف مي شد. حفريات و اكتشافات فرانسويان و امريكاييان در ايران، كه بعد از جنگ دوم تجديد گرديده، و هم چنين كشفياتي كه باستان شناسان شوروي [سابق] در آسياي ميانه انجام داده اند و پيدايش اسناد و مدارك تازه و سكه ها و آثار معماري و حجاري و نقاشي و به ويژه كشف كتيبه هاي مهم و پرارزش سلاطين هخامنشي و اشكاني و ساساني، پرتو نور جديدي است كه تابيده و تاريخ ايران باستان را روشن و منور ساخته است و همين امر موجب مي شود كه گاهي نسبت به عقايد و افكاري، كه درگذشته تأييد و تثبيت شده، تجديدنظرهايي صورت پذيرد.
منابع تاريخ ايران باستان قبل از دوره ي ملوك الطوايفي تقريباً مبتني بر اسناد و مدارك يعني همان آثار مكشوف است. فقط در اواخر اين دوره بعضي منابع خطي به دست آمده كه به وسيله ي همسايگان، كه پيشتر به نوشتن خط آشنا بوده اند، نوشته شده است.
حفرياتي كه براي كشف تاريخ ايران باستان قبل از دوره ي ملوك الطوايفي انجام گرفت، در قرن بيستم آغاز شد و اولين حفاري به وسيله ژ. د مرگان (1) كه سرپرستي هيئت باستان شناسان فرانسوي را عهده دار بود و از دولت ايران اجازه داشت كه مدت بيست و پنج سال به اين كار اشتغال ورزد، صورت پذيرفت.
در طي ساليان دراز از ابتداي سال 1897 اين حفاري ها در شوش قديم، كه يكي از مراكز مهم سياسي و فرهنگي ايران باستان به شمار مي رفته، آغاز گرديد. شوش در دره اي متصل به خليج فارس، كه از لحاظ جغرافيايي خارج از حدود فلات ايران است، قرار گرفته. در نتيجه ي حفرياتي كه در شوش انجام شد، آثار پرارزش و جالبي مربوط به اواخر دوره ي هزاره چهارم و سوم معروف به «سفال رنگين» (نقاشي شده) و هم چنين مقدار بسياري مجسمه هاي كوچك و آلات و ادوات سنگي و اشيا و لوازم ديگر به دست آمد. دمرگان، دانشمند محقق، اين فرهنگ و تمدن سفال هاي رنگين را براساس نشانه گذاري معين، طبقه بندي كرد. (از اينجا اصطلاح «شوش I» براي دوره ي اوليه و «شورشII»براي دوره ي متأخر پيدا شد). ضمناً تلاش در راه كشف آثار مهم و جالب و عدم اعتنا به خانه هاي مسكوني و آلات و ادوات كار و فقدان آثار مشابه، استنتاجات علمي اين حفريات را در وهله ي اول دشوار ساخت.
كشفياتي كه به وسيله ي باستان شناس امريكايي پامپلي (2) به سال 1903 و 1904 در نزديكي شهر آنائو، واقع در تركمنستان كنوني، صورت گرفت، بعدها مورد توجه صحيح واقع شد. در آنجا هم سفال هاي رنگيني پيدا شد كه تا اندازه اي با سفال رنگين مكشوف در شوش متفاوت بود. حفاري هاي پامپلي چندان بر مبناي صحيح علمي صورت نگرفته بود و تاريخ هايي را كه تعيين كرده بيشتر جنبه ي تخيلي دارد. طبقه بندي وي، كه از روي علائم سنگ شناسي انجام گرفته، قابل توجه نيست؛ زيرا آثار مكشوف به نحو صحيحي مستند به قشرها و طبقات نمي باشد. مطالعاتي را كه باستان شناسان شوروي [سابق] بعدها در محل حفريات پامپلي انجام دادند مؤيد اين مطلب بود كه پامپلي نيز مانند دمرگان به منازل مسكوني توجهي معطوف نداشته است. بنابراين در نتيجه ي تحقيقاتي كه باستان شناسان شوروي [سابق] در چند سال اخير انجام دادند، موضوع فرهنگ و تمدن شهر آنائو مورد تجديدنظر قرار گرفت و توالي و ارتباط ادوار باستان شناسي تعيين و مشخص گرديد.
اسناد و مداركي كه پيش آهنگان باستان شناس ايران در كرانه هاي فلات ايران در جنوب غربي و شمال شرقي اين فلات به دست آوردند، در تجديد تاريخ تمدن ايران، مخصوصاً در كشفيات ده سال اخير، اثر پرارزشي داشت.
در طي ده سال دوم و سوم قرن بيستم آثاري از تمدن قديم در سرزمين بين النهرين و سپس در دره ي هند كشف گرديد و حلقه ي اتصال همان بقاياي تمدن باستاني بود كه قبل از جنگ جهاني در ايران كشف شد.
در نتيجه ي اين حفاري هاي مجدد، نمونه هاي متنوع ديگري از سفال رنگين كه از لحاظ تكوين با سفال شوش و آنائو و بين النهرين مرتبط بود، و همچنين آلات و ادوات كار و مجسمه هاي كوچك و بقاياي منازل مسكوني در اختيار ما قرار گرفت. آثار مزبور را مي توان به گروه هاي ذيل طبقه بندي كرد:
1.گروه جنوبي داراي مركزي در «پرسيد» (فارس كنوني)، مهم ترين نقطه ي مسكوني در «تخت جمشيد» (ا. هرتسفلد) (3). در نتيجه ي تحقيقاتي كه اُ. استاين (4) انجام داده معلوم شده كه نقاط مسكوني قديم در سراسر جنوب كشور ايران از طريق بمپور تا بلوچستان ادامه داشته است.
2.گروه مركزي-تپه ي سيالك در نزديكي كاشان (ر.گيرشمن) (5) در ناحيه ي نهاوند مهم ترين نقطه ي مسكوني تپه گيان است، (ر.گيرشمن و ژ.كونته نو) (6).
3.گروه شمال شرق كه مركز آن در خراسان است. مهم ترين نقاط مسكوني تپه ي گيسار (ا. اشميت) (7) تورنگ تپه، شاه تپه، (ف. ر. ولسين (8)، ت. آرنه (9)).
4. حفاري هايي كه در آذربايجان ايران در شمال غربي فلات صورت گرفته در نظر ما تمدني را روشن مي سازد كه از خيلي جهات مشابه با تمدن ماوراي قفقاز قديم است. (ب. براون) (10). ))
اين حفاري ها آثاري از دوره ي نئوليت و انئوليت و دوره ي مفرغ در دسترس ما قرار دادند و بعداً ادوات (پالئوليتيكي (11)) ابتدايي ديگري نيز كشف گرديد. در نزديكي «بيستون» غاري حاوي بقاياي آثار زندگاني انسان در دوره ي موستير (پالئوليت پيشين) كشف شد. در نواحي استرآباد غاري به نام «غار كمربند» پيدا شد كه قشري از رسوبات مزئوليتيكي در آن ديده مي شد. در بين اين قشرها، قشري از سنگ چخماق به دست آمد كه آن را براي لبه ي داس و خرد كردن دانه به كار مي برده اند و وجود اين ادوات قديم ترين گواه بر آ‌غاز دوره ي كشاورزي در آن زمان است.
حفاري هايي كه به وسيله ي باستان شناسان شوروي [سابق] در آسياي ميانه صورت گرفته در تعيين تاريخ فرهنگ و تمدن ايران اهميت به سزايي دارد.
در تركمنستان جنوبي، يك رشته حفاري هايي مربوط به دوره ي انئوليت و عصر مفرغ صورت پذيرفته و در همين ناحيه سفال هاي منقوش به دست آمده كه با سفال شهرهاي بزرگ تپه گيسار و تپه سيالك ايران وجه تشابه و اشتراك دارد. در نتيجه به دست آمدن اين اسناد جديد، امكان تدقيق و تحقيق و تجديدنظر درباره ي تعيين تاريخ قشرهاي باستاني، كه در آنائو پيدا شده، بيشتر و سهل تر گرديده و وسايل تحقيق و مطالعه درباره ي مسائل مربوط به نقل و انتقال اقوام هندواروپايي به فلات ايران بيشتر فراهم گرديده است. در آنجا هم مانند غار كمربند آثاري از تمدن نئولتيكي دوره ي كشاورزي در شهر بزرگ جيتون به دست آمده است. در هزاره هاي سوم و دوم قبل از ميلاد در دامنه ي كوه كپت داغ، واقع در تركمنستان، يك كانون تمدن كشاورزي وجود داشته كه علت ايجاد آن آب هاي كوهستاني بوده است.
براي تحقيق و مطالعه درباره ي دوره ي تكامل روابط و مناسبات طبقاتي در آسياي ميانه و شرق ايران، آن رشته از تحقيقات متوالي كه در مورد آثار باستاني باكتريا آغاز شده، و هم چنين مطالعه و بررسي در تمدن باستاني خوارزم قديم، اهميت زيادي دارد.
آثار خطي مبين اوضاع و احوال دوره ي اخير در ايران از اسناد خطوط ميخي بين النهرين و عيلام و هم چنين از كتيبه هايي مانند خطوط حك شده در زير نقش برجسته ي پادشاه لولوبي آنوباني ني (اواسط هزاره ي سوم قبل از ميلاد) آغاز و با تاريخ سلاطين آشور، پايان مي يابد (قرون هفتم و نهم قبل از ميلاد).
انسب و اولي اين است كه منابع مربوط به تاريخ سلطنت مادها و هخامنشيان توأماً مورد مطالعه قرار گيرد.
اصولاً تاريخ ابتدايي مادها (قرون نهم و هفتم قبل از ميلاد) از روي منابع خطوط ميخي آشوري تنظيم و پاره اي اطلاعات نيز از آثار و تصنيفات يونانيان، كه در قرن پنجم تدوين يافته، فراهم گرديده است. منابع متعلق به سلطنت كورش (اواسط قرن ششم قبل از ميلاد) از روي مآخذ بابل به دست آمده است (شرح سقوط بابل و اعلاميه ي كورش). اسناد و مدارك مالي بابل ما را ياري مي كند كه بتوانيم زندگاني اقتصادي و فرهنگي را در بين النهرين در دوره ي سلطنت هخامنشيان در نظر مجسم سازيم.
كتيبه هاي سلاطين هخامنشي يكي از مآخذ اوليه و پرارزش به شمار مي رود كه از جمله ي آنها، كتيبه ي مختصر و مجمل كورش در نزديكي پازارگاد است و جزو قديمي ترين كتيبه هاست. گرچه بعضي از دانشمندان چنين نظر داده اند كه كتيبه هاي مزبور متعلق به كورش صغير است (اواخر قرن پنجم قبل از ميلاد)، در تأييد صحت اين نظر هيچ گونه دليل كافي وجود ندارد. خطوطي كه در اين اواخر در بازار عتيقه فروشي به زبان ايران باستان عرضه شده و به نام نياكان داريوش آريا رامنه و آرشام شهرت يافته محتملاً يا مقلوب است يا اگر صحيح تر بگوييم متن متأخري است از هخامنشيان، كه براي مجسمه اين سلاطين تهيه و تنظيم گرديده است.
بزرگ ترين و پرارزش ترين كتيبه از لحاظ تاريخ و مشهورترين آن از جهت تاريخ علوم، همان كتيبه ي پادشاه داريوش در بيستون است كه بر روي صخره ي عمودي واقع در جاده ي قديمي ممتد از بين النهرين تا كشور ايران بين شهرهاي كنوني كرمانشاهان و همدان منقوش است.
اين كتيبه اولين و بزرگ ترين متن سليس خط ميخي است كه به وسيله ي دانشمند اروپايي هـ. گ. راولينسن (12) انگليسي به سال هاي 1835-1847 قرائت شده است.
ساير نوشته هاي سلاطين (داريوش اول و خشيارشا و اردشير اول و دوم و سوم) بر ديوارهاي تخت جمشيد و سنگ آرامگاه داريوش اول واقع در نقش رستم و در شوش و در نزديكي درياچه ي وان در ارمنستان تركيه و در مصر در نزديكي سوئز منقوش و محكوك است. علاوه بر آن، در روي لوحه هاي زرين و سيميني كه در پايه ي بناها به يادگار نهاده مي شده و هم چنين در روي سنگ ها (يكي از اين سنگ ها در موزه ي ارميتاژ دولتي لنين گراد نگاه داري مي شود) و در روي مُهرها (موزه ي پوشكين در مسكو و غيره) و در روي ظروف و خشت هاي خام از نوشته هاي هخامنشيان ديده مي شود.
در اثر كشفياتي كه در سال هاي اخير صورت گرفته از شوش و تخت جمشيد نوشته هايي مبيّن اصلاحات مذهبي كه به وسيله ي خشيارشا انجام پذيرفته به دست آمده و اين نوشته ها ارزش زيادي دارد.
معمولاً نوشته هاي هخامنشيان به سه زبان، كه اهميت بيشتري در قلمرو سلطنت آن سلسله داشته، تهيه و تنظيم مي شده است. يعني زبان هاي ايران باستان و عيلامي و بابلي. در نوشته هاي سوئز، زبان مصري نيز به زبان هاي مذكور در فوق افزوده شده است.
در سال 1933-1934 در تخت جمشيد آرشيوي محتوي هزاران لوحه هاي كوچك گلين كشف شد. اين آرشيو در اتاقي واقع در درون ديواري، كه در محوطه ي كاخ كشيده شده بود، قرار داشت. اغلب اسناد موجود در اين آرشيو به زبان عيلامي نوشته شده و اسنادي هم وجود دارد كه متن آن به زبان آرامي است و اين همان زباني است كه در دوره ي سلطنت هخامنشيان وسيله ي ارتباطات بين المللي بوده است. علاوه بر آنچه ذكر شد، يك آرشيو مالي نيز به دست آمده كه به نام «گنجينه ي تخت جمشيد» موسوم و موصوف گشته و برخلاف اسناد آرشيو مذكور اول، قسمت اعظم آن انتشار يافته است.
يكي از منابع و مآخذ مهمي كه وضع اجتماع مشرق ايران را روشن مي سازد، كتاب مقدس زردشت است به نام اوستا. اين كتاب به يكي از زبان هاي شرق ايران نوشته شده و محتملاً به زبان اوستا شهرت و معروفيت يافته است.
درباره ي زندگاني در مستملكات نظامي هخامنشيان در مصر اقصا به زبان آرامي اسناد قابل ملاحظه اي وجود دارد كه به نام «پاپيروس هاي الفانتين» شهرت يافته و اين اسناد ما را با آن دوره آشنا مي سازد. هم چنين از ساتراپ هخامنشيان آرشام، نامه هايي به دست ما رسيده كه مربوط به اداره ي امور املاك وي در مصر مي باشد.
قبل از انجام كشفيات اواسط قرن نوزدهم، كه در نتيجه ي آن ما به متون خط ميخي آشنايي حاصل نموديم، يگانه منابع تاريخي كه تاريخ نويسان اروپايي مي توانستند اطلاعات لازم را از آن كسب نمايند همان تأليفات و آثار مورخان يوناني بود و با آن كه امروزه عرصه ي مطالعه و تحقيق بسي وسيع تر شده، مع ذلك تأليفات مذكور هنوز اهميت خود را از دست نداده اند.
از لحاظ كثرت اطلاعات و موثق بودن اخبار و روايات، تاريخ هرودوت كه نويسنده ي آن در قرن پنجم قبل از ميلاد در آسياي صغير تولد يافته، اهميت و ارزش فوق العاده دارد. زماني نسبت به «پدر تاريخ» در ميدان انتقاد و خرده گيري طريق مبالغه مي پيمودند، در حالي كه نوشته هاي ميخي در بسياري از موارد، روايات هرودوت را تصديق و تأييد مي نمايد. كتسياس معاصر هرودوت، كه هفده سال در دربار اردشير دوم به امر طبابت اشتغال داشت، ظاهراً مي بايست از امور مربوط به سلطنت هخامنشيان اطلاعات كافي و وافي داشته باشد ولي متأسفانه رواياتي را كه وي نقل كرده بايد با احتياط تلقي شود؛ زيرا اخبار منقول وي غالباً دور از حقيقت و غيرموثق است. تأليفات و آثار كتسياس به طور جامع و كامل به دست ما نرسيده بلكه قسمت هايي از آن به وسيله ي نويسندگان متأخر، مخصوصاً ديودور (13) و فوتي (14) اهل بيزانس، در دسترس ما قرار گرفته است.
گزنفون از مردم آتن، كه در نزد اسپارت ها خدمت مي كرده و به عنوان مزدور در نبرد كورش صغير عليه برادرش شركت جسته بود، چند تأليف پرارزش براي ما به يادگار گذاشته است. وي از معاصرين هخامنشيان بوده و در وقايع عظيم اواخر قرن پنجم و اوايل قرن چهارم قبل از ميلاد شركت داشته است. پرارزش ترين اثر گزنفون آناباسيس داستان عقب نشيني قشون مزدوري است كه در حمله ي كورش صغير شركت جسته و مواجه با عدم موفقيت گرديده است. از آثار مهم ديگر گزنفون داستاني است به نام كورش نامه كه در آن كتاب، شرح تربيت و پرورش كورش كبير توصيف شده و هم چنين كتاب ديگري است به نام النيكا. (15)
اطلاعات جداگانه ي ديگر مربوط به دوره ي مورد بحث را مي توان از روي آثار بسياري از مؤلفين باستاني اعم از معاصرين دوره ي هخامنشيان مانند: فوكيديد (16) و اسخيل (17) و افلاطون و دموزفن و نويسندگان متأخر نظير: پولي بي (18) و اِسترابن (19) و پلوتارك (20) و غيره به دست آورد.
از دوره ي هخامنشيان ويرانه هاي زيادي مشتمل بر كاخ هاي سلطنتي و آثار و ابنيه ي معماري به جا مانده است. از دوره ي قبل از تاريخ مذكور، كه منسوب و متعلق به دوره ي مادهاست، آثار تمدني كه باقي مانده، فقط چند مقبره ي صخره اي در شمال غرب ماد است. از نخستين ابنيه و ساختمان هاي هخامنشيان به «قصر كورش» در پازارگاد و نيز «مقبره ي كورش» مي توان اشاره كرد.
جالب ترين اثري كه جنبه ي تاريخي دارد قصرهايي است كه در زمان سلطنت داريوش پايه گذاري شده و در دوران سلطنت اردشير اول پايان يافته است. هم چنين ويرانه هايي از كاخ هاي سلاطين هخامنشي در شوش و اكباتان (همدان كنوني) باقي مانده است. علاوه بر آن، در «نقش رستم» دو بناي برج مانند در كنار مقبره هاي سلاطين ساخته شده كه متعلق به دوره ي هخامنشيان است. در مورد ابنيه ي اشاره شده در فوق، نظرهاي مختلفي وجود دارد و احتمال مي رود كه اين ابنيه معابدي بوده باشد. آثار حجاري در مقبره هاي سلاطين مذكور از قبيل همان آثار معماري است كه از لحاظ سبك و شيوه با صخره هاي برجسته ي ماد و بيستون ارتباط نزديكي دارد و پيروزي داريوش را متجسد و مجسم مي سازد. در فوق، به نوشته هاي منقوش در زير اين برجستگي ها اشاره شد. حجاري هاي برجسته، قصرهاي مذكور را زينت فوق العاده مي بخشد و يكي از غني ترين منابع تاريخ ايران در دوره ي هخامنشيان به شمار مي آيد.
مصنوعات كوچك و ظروفي از فلزات گران بها و مهرهاي مخروطي شكل و نيز سكه هايي از آن دوره به دست ما رسيده است. معروف ترين مجموعه ي اشياي مختلفي كه از ايران و آسياي ميانه متعلق به دوره ي هخامنشيان كشف گرديده، گنجينه ي نفيس «جيحون» است كه در موزه ي بريتانيا در لندن نگاه داري مي شود. در موزه هاي كشور شوروي [سابق] نيز اشيا و ادواتي از دوره ي هخامنشيان وجود دارد كه از جمله ي آنها، مجموعه ي جالبي را در ارميتاژ دولتي لنين گراد مي توان اسم برد.
با حمله ي اسكندر مقدوني، در تاريخ ايران دوره اي آغاز مي شود كه موسوم به «دوره ي نفوذ تمدن و فرهنگ يونان (هلنيان)» است. اين دوره، كه از لحاظ مدت چندان طولاني نيست و در حدود دو قرن امتداد دارد، اثر عميقي در سرنوشت بعدي كشور از خود باقي گذاشته است. مآخذ و منابع كتبي كه تاريخ كشورهاي شرق يونان را روشن مي سازد هم فراوان است و هم متنوع، ولي از ميان آنها مقدار بسيار كمي با ايران ارتباط دارد. مآخذ كتبي محلي ايران به كلي مفقود است. منابع باستاني مربوط به اين دوره بسيار نادر و قليل است و مطالعه ي كافي هم نشده؛ به طوري كه اغلب از آنها به ايالات هم مرز با ايران از قبيل بين النهرين و آسياي ميانه ارتباط دارد و از اين رو ما ناگزير بايد به نوشته هاي مؤلفان يونان قديم، كه جنبه ي روايت و خبر دارد و اسناد و مدارك لازم را فاقد است، متكي شويم.
اساساً اخبار و روايات مربوط به لشكركشي اسكندر مقدوني را در شرق، از روي تأليفات و آثار نويسندگان متأخر از قبيل آريانوس (21) (آناباسيس اسكندر و اينديك) و كوينتوس كورتيوس روفوس (22)، پلوتارك و غيره مي توان كسب كرد. اين نويسندگان به تأليفات و آثاري استناد مي كنند كه به دست ما نرسيده و مهم ترين آنها يادداشت هاي بطلمیوس است كه از ياران و همراهان اسكندر بوده و هم چنين تصانيف شخصي به نام آريستوبول، اهل كاساندري كه معرف عادات و اخلاق رسمي مقدوني است و نوشته هاي آنان در آثار آريان و پلوتارك منعكس شده است. يكي ديگر از منابعي كه به ما نرسيده، تأليفات يك نفر يوناني است به نام كليتارك (23) كه در تأليفات كوينتوس كورتيوس و ديودور اهل سيسيل و پومپي تروگ (24) آثاري از آن انعكاس يافته است. علاوه بر آن، يك داستان تاريخي در شرح حال اسكندر، كه اشتباهاً به برادرزاده ي ارسطو به نام كاليسفن (25) نسبت داده شده، به دست ما رسيده است و اين رمان در قرون وسطا در مشرق و مغرب زمين شهرت و معروفيت زيادي داشته است (مطالب كتاب مذكور در متون مختلف و زبان هاي گوناگون در دسترس استفاده ي ما قرار دارد).
موضوع تاريخ جانشينان و قائم مقام هاي اسكندر در شرق، از جمله سلوكي ها كه موردتوجه مخصوص ماست و هم چنين سلاطين يونان-باكتريا، را براساس اطلاعات و اخبار ناچيزي كه از منابع و مآخذ گوناگون بايد كسب نمود مي توان تجديد و پايدار كرد. كتيبه هاي يونان و خطوط ميخي، كه از اوروك و بابل به دست آمده و انواع سكه ها و شهادت وقايع نگاران چيني و هم چنين روايات نويسندگان يونان را، كه قبلاً به آنها اشاره شد، مي توان جزو منابع فوق منظور كرد. از آنچه گفته شد نفيس ترين اطلاعات را از دويست و بيست سال قبل از ميلاد پولي بي در دسترس ما قرار داده است.
آثار باستاني ايران در دوره ي نفوذ تمدن يونان قديم ( به استثناي سكه ها) هنوز به حد كافي مورد مطالعه و تحقيق قرار نگرفته است. كشفيات بسيار گران بهايي كه در دورا-اوروپوس (26) در فرات و حفرياتي كه در سلوكيه، واقع در دجله، صورت گرفته كمك شاياني به ما مي كند.
باستان شناسان شوروي [سابق] كه در ده سال اخير در قفقاز و آسياي ميانه تمدن يونان قديم را كشف كردند خدمت بزرگي انجام داده اند و يقيناً كشفيات آنها ادامه ي عمليات و اقدامات تاريخ نويسان را تسهيل خواهد كرد.
دوره ي بعدي، يعني دوره ي اشكانيان، با دوره ي تسلط و نفوذ يونانيان ارتباط بسيار نزديكي دارد و گرچه تفكيك و تجزيه ي اين دوره امري است ضروري، قدري جنبه ي تصنعي دارد و از واقع دور است. پايان اين دوره مقارن و هم زمان با يك واكنش شديد عليه تسلط يونان و تولد يك زندگاني جديد ملوك الطوايفي است.
منابع و مآخذ متعلق به دوره ي اشكانيان بسيار ناچيز است و از اين رو، سكه هاي زيادي كه از دوره ي فرمان روايي اشكانيان و هم چنين سلاطين كوچك نيمه مستقل مانند اليمائيدها (27) و پرسيدها و ميسين ها (28) به دست ما رسيده است اهميت شاياني دارد.
در ابتدا، سلاطين اشكاني در روي سكه ها فقط نام و لقب شاهي خود اشك (آرشاك) را نقش مي كردند (تمام نوشته هاي روي سكه ها يوناني بود). و همين امر موجب شده كه تطبيق سكه هاي سلاطين مختلف دچار اشكال شود. سپس از آغاز قرن اول قبل از ميلاد نام شخصي سلاطين در روي سكه ها نقش شده و در سال 137قبل از ميلاد تاريخ گذاري بر مبناي عصر موسوم به «عصر سلوكي ها» كه تاريخ دقيق را تعيين مي نمايد (و از بهار 312قبل از ميلاد شروع شده)، در روي سكه ها معمول و متداول گرديده است.
از زمان ولاش اول (بلاش)، يعني قرن اول ميلادي، به تدريج نوشته هاي اشكاني با الفباي سامي- آرامي جايگزين نوشته هاي يوناني در روي سكه ها مي گردد.
سكه هاي سلاطين اشكاني نقره اي و مسي بوده است. سكه هاي نقره اي عبارت بودند از درهم (سكه هاي متعارفي اشكاني) و چهار درهمي كه ضرب آنها اختصاصاً در شهرهاي يوناني بين النهرين به عمل مي آمد.
از كتيبه هاي موجود به نوشته هايي كه به زبان يوناني (مهرداد دوم و گودرز (؟ اول) در كوه بيستون) و به زبان آرامي (كتيبه هاي آشور و نوشته هاي هتره (29) و تنگي-سروك (30)) و نوشته هايي كه به زبان لاتيني و يوناني از حفاري هاي شهر دورا- اوروپوس، هم مرز با اشكانيان در فرات و به زبان يوناني از شوش مخصوصاً نامه ي اردوان سوم (ارتبان) خطاب به شهر به دست آمده، مي توان اشاره كرد. هم چنين در شوش نوشته اي از اشكانيان كشف شد كه متعلق به زمان حكومت اردوان پنجم مي باشد.
از دوره ي اشكانيان چند سند، كه جنبه ي اداري دارد و بر روي پوست نوشته شده، به زبان يوناني و اشكاني (اولين سندي كه به اين زبان پيدا شده است) از آورومان كردستان و هم چنين اسنادي به زبان يوناني از دورا-اوروپوس به دست آمده است. در سال هاي اخير در نسا (در نزديكي عشق آباد واقع در جمهوري تركمنستان شوروي [سابق]) كه مقر سلاطين اشكاني بوده آرشيو بزرگي محتوي اسناد مالي، كه بر روي پاره هاي سفال نوشته شده، به دست آمد و اين اسناد به زبان اشكاني است. نظير چنين اسنادي بر روي سفال در دورا-اوروپوس نيز پيدا شده است.
جداول نجومي و هم چنين اسناد متعلق به بابل، از لحاظ تاريخ گذاري اهميت زيادي دارد و اسناد مذكور بر طبق عادات و رسوم باستاني بر روي لوحه هاي خشت خام به صورت خط ميخي نوشته شده است. راجع به نحوه ي سياست سلوكيان و پادشاهان اشكاني در سوريه و اسراييل مي توان از روي فصل ميكاه نبي از كتاب تورات، قسمت اول و دوم، برخي اطلاعات به دست آورد.
درباره ي سرنوشت كوچ نشينان آسياي ميانه و ارتباطات و مناسبات چين با جهان غرب، منابع چيني پاره اي از اطلاعات در اختيار ما قرار مي دهند كه مهم ترين آنها عبارتند از: سياحت نامه ي چژان تسيان و اخبار مربوط به اجداد و اولاد سلسله ي خانان.
از آنچه در فوق اشاره شد، چنين استنباط مي شود كه منابع محلي چنان فقير است كه اطلاعات اساسي مربوط به تاريخ سياسي اشكانيان را بايد از روي روايات و اخبار نويسندگان باستاني كسب كنيم. يگانه تاريخي كه به نحو مرتب با رعايت ارتباط مطالب راجع به اشكانيان تا نه سال قبل از ميلاد مسيح تدوين يافته، تاريخ پومپي تروگ معاصر اوگوست است كه نويسنده ي قرن سوم ميلادي ژونيان ژوستين (31) به وضع نامطلوبي آن را تلخيص كرده و رؤس مطالب آن را به رشته ي تحرير درآورده است. در نتيجه ي بي مبالاتي و عدم توجه تلخيص كننده در بيان داستان و حوادث، خلأ حاصل شده كه شامل سال هاي 55-94 قبل از ميلاد مي باشد. درباره ي نبردهاي روم و اشكانيان در سال هاي 54-55 و سال هاي 36 در شرح حال كراسوس (32) و آنتونيوس (33) به طور تفصيل در آثار پلوتارك ( قرن اول بعد از ميلاد) مطالبي بيان شده است. در تأليفات كاسي ديونيس (34) (قرن سوم بعد از ميلاد) و ژوزف فلاوي (متولد سال 37 يا 38 بعد از ميلاد)، كه رومي مآب شده بود، و مورخ شهير رومي تاسيتوس (35)، كه در سال 120 بعد از ميلاد بدرود حيات گفته، به يك رشته وقايع و حوادثي كه از سال 69 بعد از ميلاد تا سال 72 بعد از ميلاد مخصوصاً در مناسبات اشكانيان با روم وجود داشته اشاره گرديده است.
در ساير تصانيف مؤلفان قديم، نيز اطلاعات پرارزش ديگري ذكر شده است كه از جمله پولي بي (متوفا در سال 120 قبل از ميلاد) و استرابن (معاصر اوگوست) و ديودور اهل سيسيل (قرن اول قبل از ميلاد) و پلينوس ارشد (متوفا در سال 79 بعد از ميلاد) و آپيان (قرنِ دوم بعد از ميلاد) را مي توان نام برد. در آثار وللي پاتر كول (36) (قرن اول بعد از ميلاد) و فُلور (قرن دوم بعد از ميلاد) كه متكي به قسمتي از آثار تيت ليوي (37) (متوفا در سال 17بعد از ميلاد) است نيز اطلاعاتي وجود دارد.
تصنيف ايسيدوريوس كاراسينوس (38) كه در سال هاي اخير عصر ما نوشته شده اهميت خاصي دارد؛ زيرا در اين اثر اوضاع و احوال دوران سلطنت اشكانيان از جنبه ي تاريخي و جغرافيايي توصيف شده و روشن گرديده است.
نسبت به آثار تمدن مادي دوره ي اشكانيان، هنوز به حد كافي مطالعاتي صورت نگرفته است و ما فقط با چند نقش برجسته ي صخره اي و ويرانه هاي قصرهاي «آشور» و «هتره» (بين النهرين) آشنا هستيم. قصر واقع در كوه خواجه در سيستان، كه در شرق فلات ايران قرار گرفته، به وسيله ي اُ. استاين و هرتسفلد مورد تحقيق قرار گرفته ولي با وجود اهميتي كه دارد هنوز به نحو شايسته، تحقيقات كافي نسبت به آن صورت نگرفته است.
حفاري هايي كه در سال هاي 20 و 30 قرن بيستم در شهر دورا-اوروپوس در فرات بدواً به وسيله ي دانشمند فرانسوي ف. كيومن (39) و سپس به وسيله ي هيئت مخصوص مأمور از طرف دانشگاه ييل انجام شده و هم چنين حفاري هايي كه در سلوكيه واقع در دجله و شوش صورت گرفته اطلاعات زيادي در اختيار ما قرار داده است. باستان شناسان شوروي [سابق] در تحت سرپرستي و هدايت م. ي. ماسون (40) در حفاري هايي كه در نسا انجام داده اند اسناد و مدارك جالبي را به دست آورده اند. علاوه بر آرشيوي كه در نسا كشف شده و در بالا بدان اشاره گرديد، در ناحيه ي مذكور بقاياي ابنيه ي معماري دوره ي اشكاني و گورستان هاي قديمي و ادوات و آلات نقاشي و مجسمه ها و مُهرها و سكه ها و وسايل و لوازم زندگاني و غيره كشف گرديده است.
دوره ي ساسانيان برخلاف دوره ي اشكانيان، سرشار از منابع متنوع خطي و حسي است اما بيشتر منابع خطي جنبه ي روايت دارد نه سند و همين امر از ارزش و اهميت آنها مي كاهد. از منابع محلي خطي مي توان به كتيبه ها اشاره كرد. كتيبه هاي مزبور نوشته هايي است از پادشاهان و نجباي ساساني كه قبل از همه چيز جنبه ي يادگار دارد و در روي صخره ها حك شده يا در روي ابنيه ي معماري منقوش است.
بيشتر اين نوشته ها به آغاز دوره ي فرمان روايي سلسله ي ساساني يعني قرن سوم تعلق دارد. مهم ترين آنها عبارت است از نوشته هاي شاپور اول و نرسي (پايكولي در كردستان) و نوشته شاپور اول در نقطه اي موسوم به «كعبه ي زردشت».
نوشته ي پايكولي به دو زبان نزديك به اشكاني و فارسي ميانه در روي يك برج مربع با نقوش برجسته ي پادشاه نرسي حك شده و فقط پايه ي آن باقي مانده است. قسمتي از اجزاي ‌آن در هم ريخته و قسمتي كه موجود است در روي زمين، گرداگرد برج به طور نامنظم پخش شده است و با آن كه اهل فن از ديرزمان با اين نوشته آشنايي دارند ولي فقط در سال هاي 20 به وسيله ي هرتسفلد به طور كامل طبع و نشر گرديده است. و اين شخص، اول كسي است كه در مرتب كردن و تجديد متن كوشيد. اين نشريه كه روزي بسيار پرارزش و مفيد بوده امروزه نظر محققان را تأمين نمي كند و تاكنون نشريه ي جديدي از اين نوشته ها هم كه بتوان به آن استناد كرد به دست نيامده است.
يك سنگ نبشته ي مهم ديگر در سال هاي 1936-1939 به وسيله ي هيئت باستان شناسان امريكايي در تحت سرپرستي ا. ف. اشميت در نقش رستم واقع در چند كيلومتري شمال تخت جمشيد كشف شد. اين سنگ نبشته در روي بناي مربع، كه داراي پنجره هاي بدلي است، حك شده است. ساكنين محل، بناي مذكور را «كعبه ي زردشت» مي نامند و به طوري كه محقق شده، آتشكده اي است در فارس كه در دوره ي هخامنشيان بنا گرديده است و نوشته آن به سه زبان است: اشكاني و فارسي ميانه و يوناني و اهميت خاصي هم دارد؛ زيرا در اين نوشته سلطنت شاپور ( قرن سوم بعد از ميلاد) و كشورهايي كه در قلمرو سلطنت وي بوده و شرح پيروزي و غلبه ي نظامي وي بر رومي ها و اسامي آتشكده ها و قرباني هايي كه به نام شخص پادشاه و هم چنين از طرف خويشاوندان و درباريان او صورت گرفته، توصيف شده است. در جهان دانش اين نوشته بر طبق ابتكار اي. راستوتسف (41) Res Gestae divi Saporis (كارنامه ي شاپور مقدس) مشابه با نوشته ي تاريخي اوگوست Monumentum Ancyranum ناميده شده است. در زير اين نوشته يك نوشته ي قابل توجه ديگري به نام نوشته ي موبد كرتير (42) پيدا شده است.
در روي قلعه هاي دربند (در جمهوري داغستان) نيز نوشته هايي مربوط به قرون پنجم و ششم بعد از ميلاد وجود دارد.
نخستين نوشته هاي ساساني به سه زبان بوده است: زبان اشكاني (پهلوي)، فارسي ميانه (فارسي) و يوناني، و هم چنين به دو زبان اشكاني و فارسي ميانه. نوشته هاي متأخر فقط به زبان فارسي ميانه است. نوع نوشته هاي متون اشكاني و فارسي ميانه (پهلوي) از خط آرامي، كه در دوره هاي پيش براي زبان هاي ايراني مورداستفاده قرار گرفته است، سرچشمه مي گيرد.
در موزه هاي مختلف و مجموعه هاي خصوصي جهان (از جمله در اتحاد جماهير شوروي [سابق] در ارميتاژ لنين گراد) مُهرهاي بسياري از سنگ هاي نسبتاً گران بها با تصاوير و گاهي با نوشته هايي حاوي اسامي و القاب صاحبان آنها وجود دارد. اين نوشته ها در روي اسباب و اثاثه ي ساخته شده از فلزات گران بها هم (كه ذيلاً به آن اشاره مي شود) مشاهده مي گردد. مقدار زيادي متون فارسي ميانه محتوي مسائل اداري كه غالباً هنوز مطالب آن كشف و خوانده نشده است. در روي پاپيروس (آثار مكشوفه در مصر در ناحيه ي فايوما) در روي لوحه هاي گلين نوشته شده است.
سكه شناسي از لحاظ دوره ي اشكاني هم اهميت زيادي دارد. در اتحاد جماهير شوروي [سابق] چند مجموعه ي جالب از سكه هاي دوره ي ساساني وجود دارد. از جمله ي آنها مجموعه هايي در لنين گراد در ارميتاژ و در مسكو موزه ي تاريخ و هم چنين در تاشكند است و بزرگ ترين مجموعه در موزه ي بريتانياست.
از سكه هاي طلاي (دينار) دوره ي ساساني تعداد زيادي در دسترس نيست و ظاهراً در موارد خاصي ضرب مي شده و رواج كامل نداشته است. واحد اصلي پول مانند زمان گذشته درهم نقره بوده است ( به وزن 3/65 تا 3/94گرم). علاوه بر آن، سكه هاي مسي به ارزش هاي مختلفي هم ضرب مي شده است. در روي سكه با خط پهلوي نام و لقب پادشاه نوشته شده و در ظهر آن گاهي نام پادشاه تكرار گرديده و به ندرت تاريخ هم ذكر شده است. آثار به زبان پهلوي زياد است و بيشتر آنها جنبه ي تعليمات مذهبي دارد.
اوستا، كتاب مقدس دين زردشت، گرچه در ظرف صدها سال تدوين شده و به زبان خيلي قديم (با خط مخصوص) نوشته شده است، در زمان ساسانيان به نحو كامل و قاطعي مدون گرديده و بنابراين براي اين دوره، از لحاظ مأخذ اهميت دارد. كتاب زند، كه ترجمه و تفسير اوستا به زبان پهلوي است، به اين كتاب منضم مي شود.
از آثار ادبيات پهلوي براي مطالعه ي در اين فرهنگ بيش از همه ي تأليفات ذيل اهميت دارد:
1. بُندِهِشنْ: كه در دو متن گوناگون به دست ما رسيده است: يكي متن مجمل هندي و ديگري متن مشروح فارسي. اين كتاب مندرجات قسمت هايي منظم از اوستا را كه به جا نمانده است نقل مي كند و تفسير آن و تاريخ اساطير و اصول پيدايش گيتي را شرح مي دهد.
2. دينكرت: دايرة المعارف مخصوص حاوي مسائل مربوط به دين و حقوق و دانش.
3. داناي مينوگ خرد (43) : (تعليم روح حكمت) رساله ي ديني و فلسفي.
4. ارداويرافنامه (44) : كه در آن سياحت موبد ارداويراف به عالم بعد از خاك تشريح شده است.
كليه ي اين تصانيف به صورت متوني كه بعد از دوره ي ساساني (قرون8-9) تصحيح شده به دست ما رسيده است و فقط دو تاي آنها، مينوگ هيراد و ارداويرافنامه، ظاهراً متعلق به دوره ي ساساني است.
از تأليفات ديگر مربوط به ادبيات پهلوي كه جنبه ي تاريخي دارد تأليفات ذيل اهميت فراواني دارد:
1. ماتيكان هزار داتستان (45) (مجموعه ي هزار قانون): مجموعه اي است حقوقي حاوي مواد مربوط به حقوق مالي و خانوادگي.
2. پند و اندرز: كه معمولاً به نام يك شخص معروفي است و اندرز ناميده مي شود.
3. كارنامه ي اردشير بابكان: كه يك داستان تاريخي است.
4. كتاب شهرهاي ايران: كه حاوي صورتي از مراكز ايالات ايران در دوره ي ساسانيان است.
ضمناً مهم ترين تصانيف پهلوي به دست ما نرسيده است و فقط از آثار مؤلفان ايراني و عربي قرون وسطا از آنها نقل يا استفاده شده است.
يكي از تصانيف مهم پهلوي اخبار درباري است به نام خوتاي نامك، (خداي نامه) كتاب ملوك كه مؤلفان عرب آن را به نام سيرالملوك ناميده اند؛ يعني «شرح حال پادشاهان» و مؤلفان ايراني در قرون وسطا آن را به نام شاهنامه يعني «كتاب شاهان» نام گذاشته اند. اين كتاب در قرن هشتم به وسيله ي ابن مقفع، دانشمند و مترجم شهير ايراني- زردشتي كه ديانت اسلام را پذيرفت، از زبان فارسي ميانه به زبان عربي ترجمه شد. بعد از ترجمه ي كتاب خوتاي نامك، يعني اولين كتابي كه به زبان هاي عربي و زبان جديد فارسي ترجمه شده، گروهي كتب ديگر نيز ترجمه شد و ظاهراً در متون اين كتب، مكرر تجديدنظرها و تصحيحاتي انجام گرفت و همين امر نشان مي دهد كه در بين مؤلفان قرون وسطا اختلاف نظرهايي وجود داشته است (امكان دارد كه منابع اين آثار در آثار ادبيات پهلوي مختلف بوده باشد).
يكي ديگر از تصانيف مهم كه مفقود گرديده و فقط از روي شواهد يا قسمت هايي كه از آن نقل و استخراج شده با آن آشنايي داريم دين نامك (كتاب دستورها) است. اين كتاب، دايرة المعارفي است حاوي آيين مملكت داري و قواعد سخن گفتن و آداب و تشريفات درباري «گاه نامك».
بهترين مأخذ براي مطالعه ي وضع دستگاه داخلي دولت ساساني همان نامه ي تنسر به پادشاه طبرستان است كه به وسيله ي ابن مقفع از روي متن پهلوي به زبان عربي ترجمه شده است ولي اصل اين كتاب و ترجمه ي عربي آن به دست ما نرسيده است؛ فقط تلخيص متن فارسي آن، كه از عربي ترجمه شده، در كتاب تاريخ طبرستان تأليف ابن اسفنديار نقل گرديده و بعضي از مستخرجات آن هم در آثار مؤلفان ديگر ديده مي شود. نامه ي تنسر رساله اي است حاوي مسائل سياسي و تاريخي كه بين بزرگ ترين موبد، تنسر، كه در دوره ي سلطنت اردشير اول زندگي مي كرده با پادشاه طبرستان رد و بدل شده است. ضمناً اين اثر در زمان خسرو اول بين سال هاي 557 و 570 به رشته ي تحرير درآمده است.
مؤلفان فارسي و عربي قرون وسطا به آثار ديگري هم كه متعلق به دوره ي ساساني است اشاره كرده اند ولي هميشه اشارات و نظريات آنها با يكديگر تطابق نداشته است. در بين آثار مذكور به كتب تاريخي از قبيل كارنامه ي اردشير و غيره نيز مي توان اشاره كرد و از ميان آنها دو كتاب بايد تكميل شود كه يكي كتاب مزدك نامه يعني كتابي درباره ي مزدك است، كه در قرن پنجم- ششم به شورش برخاسته بود، و ديگري كتاب بهرام چوبين نامك، يعني كتابي درباره ي بهرام چوبينه، كه سركرده ي قشون هرمز چهارم بود و عليه ساسانيان قيام كرد.
مهم ترين مؤلفان عربي و ايراني در قرون وسطا كه اساساً سنن و عادات ساساني را ادامه دادند عبارتند از:
1. يعقوبي (نيمه ي دوم قرن نهم م.) مؤلف تاريخ عمومي.
2. ابوحنيفه ي دينوري (متوفا در حدود سال 895م. ) مؤلف كتاب أخبار الطوال.
3. طبري (متوفا در سال 923م.) مؤلف كتاب تاريخ الرسل و الملوك.
4. مسعودي (متوفا در 956م.) مؤلف كتاب مروج الذهب (46) و كتاب التنبيه و الإشراف.
5. حمزه ي اصفهاني مؤلف تاريخ سني ملوك الأرض و الأنبياء كه در سال 961م. تأليف آن را به پايان رسانيد.
6. ثعالبي (متوفا در سال 1038م.) مؤلف و گردآورنده ي تاريخ پادشاهان ايران.
7. فردوسي (متوفا در 1020/21م.) شاعر بزرگ و حماسه سراي ايران سراينده ي شاهنامه.
8. بلاذري (متوفا در 892 م.) صاحب كتاب فتوح البلدان كه به فتوحات اعراب اختصاص داده شده است.
هم چنين در يك رشته از تأليفات ديگر تاريخي و تاريخي-ادبي مانند كتاب المعارف و كتاب عيون الاخبار تأليف مورخ و زبان شناس قرن نهم ابن قتيبه (متوفا به سالل 929 م.) مي توان اخبار و اطلاعاتي درباره ي تاريخ ساساني به دست آورد. از تأليفات مؤلفان ايراني براي مثال مي توان به تاريخ طبري محمد بلعمي و تاريخ طبرستان ابن اسفنديار و مجمل التواريخ و القصص كه نام مؤلف آن معلوم نيست و فارسنامه ابن بلخي و غيره اشاره كرد. در آثار مؤلفان عربي و ايراني قرون وسطا، مخصوصاً جغرافي دان هاي قرن دهم، اطلاعات و اخبار نفيسي وجود دارد. آثار اين نويسندگان و مقالات مخصوصي كه از طرف ت. نلدكه (47) و و. روزن (48) و ك. اينوسترانتسف (49) و و. برتولد (50) و آ. كريستنسن (51) نگارش يافته مورد تحقيق لازم قرار گرفته است.
اگر شهادت مؤلفان يوناني و لاتين در تحقيق دوره ي ماقبل ساساني نقش قاطع و مؤثري داشته ولي در دوره ي ساساني اهميت آن كمتر بوده؛ زيرا تاريخ ثابتي در محل وجود داشته است. ضمناً نبايد اين نكته را از نظر دور داشت كه نويسندگان غربي معاصر آن زمان نيز آثار پرارزشي از خود به يادگار گذاشته اند.
اولين يادي كه از ساسانيان در اثر كاسي ديونيس (قرن سوم) بوده است. مناسبات بين روم و ايران در آثار و تأليفات مورخان قرن چهارم رومي منعكس است و از مهم ترين اين آثار تاريخ آمياني مارسليني (52) مي باشد كه شخصاً در لشكركشي سال 363 شركت داشته است.
از مؤلفاني كه براي ما آثار آنها ارزش فوق العاده اي دارد پروكوپي (53) قيصر يكي از مردان سياسي شهير و نويسندگان بيزانس است. وي در كتاب خود موسوم به موضوع جنگ ايران نه تنها نبردهاي آغاز قرن ششم را توصيف مي كند بلكه توجه خاصي نسبت به امور داخلي ايران نيز معطوف مي دارد.
اثر آگافي سكولاستيك (متوفا به سال 582م.) نيز براي ما اهميت فراواني دارد؛ زيرا علاوه بر مآخذ ديگر از بايگاني سلاطين ساساني در تيسفون نيز استفاده كرده. گرچه او شخصاً اين كار را انجام نداده، از روي ترجمه هاي شخصي به نام سرگي، كه مترجم شفاهي بوده، اطلاعات لازم را به دست آورده است.
تاريخ آخرين قرن سلطنت ساسانيان در آثار ژان مالالا (54) (قرن ششم)، مناندر پروتكتور (قرن ششم)، فئوفيلاكت سيموكات (قرن هفتم)، و فئوفان (متوفا به سال 818م.) آورده شده است.
در آثار ارمني نيز مآخذي درباره ي دوره ي ساساني و اشكاني مي توان يافت. در قديم و در قرون وسطا سرنوشت كشور ارمنستان با كشور ايران ارتباط بسيار پايدار و ناگسستني داشته و به همين جهت در آثار غني قرون وسطاي كشور ارمنستان اين ارتباط ديده مي شود. در قرن پنجم يك رشته تأليفات تاريخي و مذهبي پيدا مي شود كه براي موضوع موردنظر ما اهميت زيادي دارد.
از مؤلفان ارمني قرون پنجم و ششم، قبل از همه مي توان فاوست بوزاند (55) و سپس يگيشه (56) و لازار پارب (57) ‌و اگافانگل (58) (آثاري كه به او نسبت داده شده از آثاري است كه منابع گوناگون دارد) و يزنيك (59) را، كه كتابي عليه كفار نوشته است، ذكر كرد. پايان دوره ي ساسانيان و فتوحات اعراب (60) را سبئوس (61) (قرن هفتم) به طور مشروح توصيف كرده است.
اثري كه به موسي خورن (62) نسبت داده شده اهميت فراواني دارد. راجع به تاريخ پيدايش اين اثر بحث هاي زيادي روي داده است. اطلاعات جغرافيايي كه به تاريخ موسي خورن ضميمه شده است ظاهراً به مؤلف ديگري به نام آنياني شيراكسكي (قرن هفتم) تعلق دارد. اين اثر اطلاعات گران بهايي راجع به جغرافياي تاريخي ايران دربردارد.
مؤلفان ارمني متأخر نيز يادداشت هايي درباره ي ساسانيان دارند و هم چنين بعضي از آثار ادبيات سرياني به عنوان مآخذ تاريخ ساساني ممكن است مورد استفاده قرار گيرد.
اولين اثر كه به نام تاريخ است در حدود سال 507 تدوين و به جوشويا استي ليت (63) نسبت داده شده است. اين اثر از اساسي ترين مآخذ تاريخ نيمه اول سلطنت قباد اول (پايان قرن پنجم) محسوب مي شود. ساير تواريخ مؤلفان سرياني از قبيل تاريخ ادسا (64) [الرُها] (قرن ششم) و تاريخ اَربل (65) (قرن ششم) و هم چنين آ. گويدي (66) (قرن هفتم) اهميت كمتري دارد.
مجموعه ي قوانين سرياني ايشوبوخت (67) (قرن هشتم) كه تصور مي كنند مبتني بر اساس حقوق ساسانيان است اهميت به خصوصي دارد.
از ادبيات وسيع سرياني مسيحي كه جنبه ي مناظره دارد و مربوط به شناسايي آيين مسيح است بايد به اعمال شهداي ايراني كه حاوي مطالب زيادي از تاريخ مذهبي و فرهنگي ايران در دوره ي ساسانيان است توجه مخصوصي معطوف كرد.
منابع چيني مربوط به اين دوره اهميت اش كمتر از دوره ي قبل است ولي در اينجا هم به تصانيف سيو آن تسزان (629-630) سياح تارك دنيا، كه زماني در آسياي ميانه بوده و اطلاعات گوناگوني درباره ي ايران جمع آوري كرده است، مي توان اشاره كرد.
ما با آثار زيادي از تمدن مادي ايران در دوره ي ساساني آشنا هستيم ولي اين آثار به طور كافي مورد مطالعه قرار نگرفته و ترديدي نيست كه در دل زمين هنوز گنجينه هاي زيادي پنهان است.
از آثار معماري تعداد كمي باقي مانده و آنچه هم باقي مانده به صورت ويرانه است. از همه كهن تر ظاهراً «كاخ اردشير اول» در فيروزآباد است. در سروستان ويرانه هايي وجود دارد كه از «كاخ مهر نرسي» وزير مقتدر بهرام پنجم و يزدگرد اول باقي مانده است. معروف ترين اثر معماري دوره ي ساساني قصر بزرگ خسرو اول يعني «طاق كسري» است كه تا امروز در ميان ويرانه هاي تيسفون پايتخت ساسانيان (در نزديكي بغداد) سر به فلك كشيده است. در سال 1928-1929 در تيسفون يك هيئت آلماني به سرپرستي اُ. رويتر (68) حفاري هايي انجام داد. در جاده اي كه از تيسفون به اكباتان، پايتخت ماد، امتداد داشته ويرانه هاي كاخي موسوم به «قصر شيرين» مربوط به قرن ششم باقي مانده است. حفاري هايي كه به وسيله ي دانشمند فرانسوي ر. گيرشمن در ويرانه هاي شهر شاپور در جنوب ايران صورت گرفته و در نتيجه ي آن آثار قديم ساساني كشف گرديده، و حفاري هايي كه در دامغان به وسيله ي امريكايي ها انجام شده اطلاعات و مدارك جديدي در اختيار ما گذاشته است. در اثر تحقيقاتي كه به وسيله ي ا. هرتسفلد در برج پادشاه نرسي، در پايكولي كردستان، صورت گرفت نوشته ي بسيار جالبي كشف و منتشر شد كه در امر پيش رفت كتيبه شناسي در دوره ي ساساني كمك بسيار مؤثري كرد. در كشور اتحاد جماهير شوروي [سابق] قلاع بسيار مهمي متعلق به قباد اول يا خسرو اول مربوط به قرن ششم پيدا شده كه عليه تجاوز كوچ نشينان قفقاز شمالي در معبر دربند بنا گرديده است. نقوش برجسته كه بر روي سنگ ها منقوش است به ابنيه ي معماري منضم و ملحق مي شوند. اين نقوش اصولاً در جنوب غربي ايران تمركز يافته و به اولين دوره ي سلطنت ساسانيان در ايران تعلق دارد (قرن هاي سوم و چهارم). در روي اين نقوش صحنه هايي ديده مي شود كه علائم قدرت و پيروزي سلاطين را، كه از طرف خداوند به آنها عطا شده، مجسم مي سازد و به طوري كه در فوق اشاره شد در روي بعضي از نقوش برجسته، كتيبه هاي مختصري هم حك شده است. از جمله آثاري كه به طور جداگانه به چشم مي خورد غار شكار پادشاه خسرو دوم در «طاق بستان» است (قرن هفتم) كه به وسيله ي نقش برجسته ي بسيار زيبايي تزيين شده است.
از مصنوعات هنرهاي زيبا، كه در رتبه و مقام بسيار رفيعي قرار داشته و در هنر كشورهاي هم جوار نيز نفوذ كرده، به صنعت فلزكاري و نساجي مي توان اشاره نمود. هنوز چند نمونه ي بسيار عالي از پارچه هاي ابريشمي دوره ساساني در موزه هاي اروپا و امريكا موجود است. مصنوعات نقره اي و طلايي دوره ي ساساني در ارميتاژ دولتي لنين گراد (كه تقريباً 3/4 نمونه هاي مصنوعات فلزي كه با آن آشنا هستيم در آنجا جمع آوري شده است) وجود دارد. جالب آن كه اغلب اين آثار در كشور اتحاد جماهير شوروي [سابق] خصوصاً در نقطه اي كه به نام «كاما» ناميده مي شود كشف شده است. گرچه اين موضوع ظاهراً عجيب به نظر مي رسد، اين گونه توجيه مي شود كه اشياي مذكور در ميهن اصلي خود از فلزات گران بها تهيه شده بوده و به تدريج از حيز استفاده و انتفاع افتاده يا بنا به احتياج براي ضرب مسكوكات دوباره ذوب شده است و در جنگل هاي دوردست اورال، كه محتملاً بازرگانان اين اشيا را براي مبادله با كالاهاي ديگر به آنجا برده اند، به عنوان گنجينه محفوظ مانده و حتي بعضي از اين مصنوعات گران بها در آنجا جنبه ي تبرك و تقدس مذهبي داشته است.
اقدامات و عمليات باستان شناسان شوروي [سابق] در آسياي ميانه براي درك و شناسايي حيات فرهنگي ايران در دوره ي ساساني حايز اهميت است. آثار مذكور با دوره ي ساسانيان (قرن هاي سوم و هفتم) ارتباط دارد. از جمله قصر «وَرَخش» نزديك بخارا كه در اواخر سال هاي 1930 به وسيله و. آ. شيشكين (69) كشف شده و قصر «توپراق قلعه» در خوارزم و ويرانه هاي يك شهر عظيم به نام «پنجي كند» قديم كه بعد از جنگ دوم جهاني به وسيله هيئت باستان شناسان تاجيكستان پيدا شد، از آثاري است كه مي توان به آنها اشاره كرد.

پي نوشت ها :

1. G. De Morgan
2. Pumpelly
3. E. Herzfeld
4. A. Stein
5. R. Ghirshman
6. G. Contenau
7. E. F. Schmidt
8. F. R. Wulsin
9. T. Arne
10. B. Brown
11. Poléolitique
12. H. G. Rawlinson
13. Diodor
14. Foti
15. Ellenika
16. Fokidid
17. Eskhil
18. Polibey
19. Strabon
20. Plutark
21. Arrianus
22. Quintus Curtius Rufus
23. Klytark
24. Pompey Trogi
25. Kalisfen
26. Dura-Europos
27. Elymaides
28. Mysiens
29. Hatra
30. Tangi-Sarwak
31. Juniani Justini
32. Crassus
33. Antoine
34. Cassii Dionis
35. Tasitus
36. Velly Paterkool
37. Tit Livy
38. Isidorus Characenus
39. F. Cumont
40. M. Y. Masson
41. A. Rostovtsev
42. Kartir
43. Dînât Maînôg Khîrad
44. Arta Virâf Nâmak
45. Matikan e hazar datestan
46. ترجمه ي اين كتاب اخيراً از طرف بنگاه ترجمه و نشر كتاب (از سوي ناشر همين كتاب) انتشار يافته است. -م.
47. Th. Nöldeke
48. V. Rozen
49. K. Inostrantsev
50. V. Bertold
51. A. Christensen
52. Ammiani Marcellini
53. Procopii Caesarensis
54. Jonnes Malalae
55. Favst Bouzand
56. Yeguishé
57. Lazar Parb
58. Agafanguel
59. Yeznik
60. در اين كتاب همه جا مراد از «اعراب» مسلمانان است. -م
61. Sebeos
62. Moses Xorenac’i
63. Joshua the Stylite
64. Edessa
65. Arbela
66. A. Guidi
67. Ishobokht
68. O. Reuther
69. V. A. Shishkin

منبع مقاله :
دياكونوف، ميخائيل ميخائيلوويچ (1382)، تاريخ ايران باستان، ترجمه: روحي ارباب، تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ ششم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط