تبسم کن که اشکت آسمان را می‌زند آتش تبسم کن که در چشمت گلستان می‌شود آتش حسین سنگری

دیگر دلم ز عالم و آدم شکسته است یا للعجب که شیر خدا دست بسته است؟ مهدیه زرعی (هدیه)

سیبی از درخت افتاد، غصه در چمن رویید از بقیع چشمانت، هرکسی درختی چید حسین سنگری

و باز فصل پریدن و باز قصه‌ی یاس و باز گریه‌ی مولا و قحطی احساس ویدا وکیلی

نیلوفر پیچیده‌ی درد است که اینجاست یا وسعت غم‌های تو بی حد شده بانو؟ حسین سنگری

دلم شکسته‌ی پهلوی توست فاطمه جان و دست‌های دعا سوی توست فاطمه جان ویدا وکیلی

یک نفس پر بزنی و بروی سوی خدا بی تو من در قفس خاک بمانم تنها حسین سنگری

از سمت و سوی کوچه‌هایی سنگ می‌آید با کوله باری از غم و دلتنگ می‌آید حسین سنگری

و امشب روی هر لحظه نوشته ذکر یازهرا تمام آسمان امشب سرشته ذکر یازهرا ویدا وکیلی

تا رسیدن به خدا فاصله‌ای نیست برو گرچه تنها شده‌ام من گله‌‎ای نیست برو حسین سنگری