زیبایی ماه رمضان را دیدیم

در لیله قدر، بیکران را دیدیم در جسم زمین، نزول جان را دیدیم با چشم فرشته سی بهارستان از زیبایی ماه رمضان را دیدیم

یک ماه تمام، بندگی می‌کردیم

یک ماه تمام، بندگی می‌کردیم افطار و سحر، پرندگی می‌کردیم بر سفره نور، معرفت می‌خوردیم با روزی روزه، زندگی می‌کردیم

سی روز خدا ز بام و در گل می‌ریخت

سی روز خدا ز بام و در گل می‌ریخت با دست فرشته، در گذر گل می‌ریخت با تکیه کلام: «من تو را بخشیدم» از باغ تبسم سحر گل می‌ریخت

سی روز به شهر جان غزل‌خوان گشتم

سی روز به شهر جان غزل‌خوان گشتم دنبال ظهور نور انسان گشتم در ظلمت جسم، من پریشان بودم در پرتو روزه، من پریشان گشتم

سی روز تمام، با خدا خوش بودیم

سی روز تمام، با خدا خوش بودیم با شوق تبسم دعا، خوش بودیم در لیله قدر، زیر سقف توبه با هلهله فرشته‌ها خوش بودیم

یک ماه، فرشته همنشین ما بود

یک ماه، فرشته همنشین ما بود آیینه و نور، سرزمینِ ما بود از خویش تهی و از خدا پُر بودیم اخلاص، رفیق نازنین ما بود

یک ماه گذشت و باز نشناختمت!

ای سوره دل‌نواز! نشناختمت ای مایه سوز و ساز! نشناختمت سی روز شکوه «رَبَّنَا» را دیدم یک ماه گذشت و باز نشناختمت!

ای ماه عزیز! مژدۀ وصل‌ات کو؟!

ای فرصت ناب عشق‌بازی با او تفسیر فصیح آیه « الّا هو » حقا که فراق جانگدازی داری ای ماه عزیز! مژدۀ وصل‌ات کو؟!

ای ماه عزیز! حق نگهدارت باد

ای ماه عزیز! حق نگهدارت باد خورشید، فدای چشم بیدارت باد ای لیلۀ قدر! در دل بیداران تا صبح وصال، شوق دیدارت باد

ما را به تبسم دعا بردی تو

ما را به تبسم دعا بردی تو تا روشنی فرشته‌ها بردی تو ما را ز فریب اهرمن کوچاندی تا حضرت دوست، تا خدا بردی تو