مولا! تو آمده بودی تا رسالت پیامبر صلّی‌الله علیه وآله را در پلکان‌های قلعه دنیا قدم بزنی و پیام پیامبر را با صدای دلنواز اذان، در گوش‌های غبارگرفته...

مولا! آسوده و آرام، راهی سفر شده‌ای؛ بی آن که غبار قدم‌هایت، خواب آرام جاده‌ها را بیدار کند، بی آن که صدای رفتنت به گوش باد برسد. آرام و بی صدا...

مولا! با این همه درد، وقت، وقت باران است. خدا کند دوباره باران بگیرد تا دیوارها یک صدا در این سوگ، اشک بریزند بی بهانه! شهادت امام علی علیه السلام...

مولا! بعد از تو چاه، دلتگی‌هایش را در کدام چشمه گریه کند و نخلستان، بغض‌هایش را با کدام حنجره فریاد بزند. شهادت امام علی علیه السلام تسلیت باد.

مولا! حتی کلمات نمی‌دانند داغ سنگین جدایی را چگونه به دوش بکشند. همه شعرهای بلند، بعد از تو به مرثیه ختم می‌شوند. شهادت امام علی علیه السلام...

مولا! عطر نفس‌هایت، عطر پیغمبرانه سیب‌های سرخ هدایت بود. صدایت، صدای زیبای داوود بود که قرآن نازل شده را از دهان پیامبر صلّی‌الله علیه وآله آموخته...

مولا! عجیب نیست اگر لبخند را فراموش کنیم، وقتی سال‌هاست که مدار چرخش زمین بعد از تو حلقه‌های اشک چشممان شده است. تنهایی‌ات را موج موج دریاها...

مولا! بغض‌ها، ابر می‌شوند و ابرها باران. کوچه‌ها دلتنگ، کوچه‌ها تاریک، آینه‌ها غرق در غبار. در این روزهای پس از تو، پیشانی نوشت زمین را سیاه...

مولا! تنها جایی که برای آفتاب شدن سراغ دارم، محراب مسجدی است، معطر از نفس جبرییل، آن هنگام که بر پیشانی بلند تو بوسه می‌زد. شهادت امام علی علیه...

مولا! نخلستان‌های کوفه، دلتنگی‌هایشان را بغض کرده‌اند تا شاید دوباره عطش ناگفته‌هایشان را در تشنگی چاه فریاد کنند. آفتابی بودی از جنس دریاها....