بیا بیا گل نرگس عزای مادر توست

بیا بیا گل نرگس عزای مادر توست صفای فاطمیه از صفای مادر توست اگر که سائلم و نوکر همیشگی ام فقط به خاطر لطف و عطای فاطمه است

چشمم به جز بروی تو بینا نمی‌شود

چشمم به جز بروی تو بینا نمی‌شود مایل به سیر و گشت و تماشا نمی‌شود عالم اگر به طنز شود چون تو نیستی لب‌های من به خنده دگر وا نمی‌شود

صدایت می کنم، عالم شمیم عود می گیرد

صدایت می کنم، عالم شمیم عود می گیرد دو چشمانم به یاد تو، غمی مشهود می گیرد شبی در خلوت لاهوتی روحم تجلّی کن که دارد شعر‌هایم رنگی از بدرود...

ای یوسف زهرا به کجایی

ای یوسف زهرا به کجایی ای ماه دل آرا به کجایی در راه تو من دیده به راهم ای گمشده ی ما به کجایی

دوباره رفت زمستان ولی بهار نیامد

دوباره رفت زمستان ولی بهار نیامد جهان کهنه ی ما با شما کنار نیامد زمین به گیسوی خود گل زد و کنار خیابان نشست و وعده ی شادی سر قرار نیامد

ای انتظار آخر چشم انتظار ها

در حسرت تو خون شده چشم نگارها ای انتظار آخر چشم انتظار ها ای آشنا تر از همه، این دیده کور باد نشناخته اگرچه تو را دیده بارها

چقدر وصف شما ای بهار ما را کشت

چقدر وصف شما ای بهار ما را کشت نیامدی، عطش انتظار ما را کشت نیامدی و زمین در ملال می پوسد میان چرخش این ماه و سال می پوسد

سفیر فاطمه با ذوالفقار آمدنی است

رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند دلم به هجر تو آقا کنارآمدنی است به انتقام شهیدان عصر عاشورا سفیر فاطمه با ذوالفقار آمدنی است

دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها

دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها دل هوای دیدن دل دار دارد جمعه ها صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان یار با ما وعده ی دیدار دارد جمعه ها

غبار مقدم تو، توتیای چشمانم

غبار مقدم تو، توتیای چشمانم ز هجر تو شده ابری هوای چشمانم سحر که سفرۀ دل وا کنم به راز و نیاز فقط وصال تو باشد دعای چشمانم