این جمعه ها بی تو تماشایی ندارد

این جمعه ها بی تو تماشایی ندارد تا تو نیایی صبح زیبایی ندارد دارم یقین روزی تو می آیی وگرنه هجران بدون وصل معنایی ندارد

دارد بهار میرسد اما بدون تو

دارد بهار میرسد اما بدون تو دارد بهار میشود آقا بدون تو بار دگر بهار و هیاهوی تازگی بار دگر شکفتن گل ها بدون تو

کدام جمعه‌ موعود می‌زنی لبخند

کدام جمعه‌ موعود می‌زنی لبخند  به این جهان که پر از قحطی تبسم شد؟ برای آمدنت جمعه‌ای معین کن  که هفته‌ها همه‌شان خالی از ترنم شد

غروب روز سه شنبه دلم هوایی توست

غروب روز سه شنبه دلم هوایی توست وَ عاجزانه نگاهش به میزبانی توست غروب روز سه شنبه دوباره می خوانم بیا که لحظه ی امداد آسمانی توست

راهی که به تو ختم نگردید کج است

راهی که به تو ختم نگردید کج است بی مرحمت تو کار عالم فلج است هر سال بدون تو شده طی، ای کاش امسال بگویند که سال فرج است

برای گریه به غم های مادرت آقا

برای گریه به غم های مادرت آقا نه اینکه فکر کنم، مطمئنم اینجایی شنیده ایم که گفتید روضه خوان باشیم به روی چشم؛ هرآنچه شما بفرمایی

بی تو بهار ما همان فصل خزان است

بی تو بهار ما همان فصل خزان است باد بهاری شعله ی آتشفشان است در جاده ایم و پای رفتن را نداریم بار فراق تو به دوش ما گران است

خورشیدی و آسمان به تو محتاج ست

تاریخ به حول محورت می گردد پرواز به دنبال پرت می گردد خورشیدی و آسمان به تو محتاج ست هر روز زمین دور سرت می گردد

ای منتقم حضرت زهرا تو کجایی؟

ای منتقم حضرت زهرا تو کجایی؟ مُردم به خدا از غم این درد جدایی سالی که رسیده ست بدون تو عذاب است توهین کنند باز بگویند که خواب است

یک روز می رسد که تو از راه می رسی

ما را ببخش اگر دلمان در سیاهی است یا چشممان ز اشک فراقت سپید نیست یک روز می رسد که تو از راه می رسی آن روز قبر مادر تو ناپدید نیست