جز حسرت ظهور تو در سررسید نیست

با جمعه سال آمد و با جمعه می رود با این حساب آمدنت هم بعید نیست هر بار دوره میکنم این سالنامه را جز حسرت ظهور تو در سررسید نیست

همه امید من آقا به مهربانی توست

نظر به حال دلم کن که سرد و خاموش ست همه امید من آقا به مهربانی توست دوباره این دل شیدا مسافر راه ست مسیر عاشقی ام صحن جمکرانی توست

دل ما در شب هجران تو به گریه خوش است

جهل و غفلت نتواند که اسیرش سازد آنکه نذر فرجت ذکر دمادم دارد دل ما در شب هجران تو به گریه خوش است زخم این درد بجز اشک چه مرهم دارد؟

وقتی که هوا عطر تو را کم دارد

وقتی که هوا عطر تو را کم دارد هر دم نفسی که می رسد دم دارد در دفتر باز نیمه شب می خواند مهتاب هوای کوچه ها غم دارد

فصلی پر از شکوفه و باران می آورد

فصلی پر از شکوفه و باران می آورد مردی که حکم دفن زمستان می آورد از پشت ابرهای زمان، آفتاب جان صبحی طلوع می کند و جان می آورد

قلب ها از تپش عشق تو لرزش دارد

دیده هامان ز فراق است که بارش دارد قلب ها از تپش عشق تو لرزش دارد چشم پر خون من هر سال ز دوری و فراق روزهایی که نبودید شمارش دارد گرچه از...

گر به دادم نرسی می روم از دست، بیا

ای که دیدار تو رویای شب تار من است یک نگاه تو طبیب دل بیمار من است گر به دادم نرسی می روم از دست، بیا نامت آرامش این قلب گرفتار من است

به راه مانده نگاهم بیا گل نرگس

گرفته قلبم  و آه، هم مدد مرا ندهد برای درد فراقت کسی دوا ندهد به راه مانده نگاهم بیا گل نرگس کسی به جز تو پناهی به بینوا ندهد

کاش می آمدی و با تو جهان گل می کرد

کاش می آمدی و با تو جهان گل می کرد از گلستان رُخت گلشنِ جان گل می کرد می شکفت از قدمت خنده به لب های زمین با تماشای حضورِ تو زمان گل می کرد

دارد بهار میرسد اما بدون تو

دارد بهار میرسد اما بدون تو دارد بهار میشود آقا بدون تو بار دگر بهار و هیاهوی تازگی بار دگر شکفتن گل ها بدون تو