ماه خداست آمده
ماه خداست آمده آماده نیستم با ساقیان میکده هم باده نیستم آزادگی شرافت مردان عاشق است
شنبه، 28 اسفند 1395
ملکا ذکر تو گویم
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توام راهنمایی بری از رنج و گدازی، بری از درد نیازی
شنبه، 28 اسفند 1395
لقاى دوست
مى نشينم چو گدا كنج سرايت اى دوست تا كه بينم همه شب لطف و عطايت اى دوست آتش هجر تو در سينه سوزان من است
شنبه، 28 اسفند 1395
ماه تو گذشت
دیدی رمضان رفته و پر باز نکردم تا خیمه‌گهِ سبز تو پرواز نکردم ماه تو گذشت عاشقی آغاز نکردم
شنبه، 28 اسفند 1395
لطف تو به من
كجا روم كه در لطف تو به من باز است شها ز توست در عالم هر آنچه آواز است كسى به باب دگر مى‌رود كه انديشد
شنبه، 28 اسفند 1395
لایق لطف و عطا(رمضان)
ای خدا من لایق لطف و عطایت نیستم آگهم من بنده خوبی برایت نیستم هر سحر از فعل روز خود خجالت می کشم
شنبه، 28 اسفند 1395
گناه می‌چکد
گناه می چکد از سقف اعتقاد گلینم میان این همه سنگ بنا خراب ترینم سوار ناقه ی معراجم و عروج ندارم
شنبه، 28 اسفند 1395
گریه می‌کنم
مانند طفل در به دری گریه می‌کنم مثل گدای پشت دری گریه می‌کنم اشک مرا زمان گدایی ندیده‌اند
شنبه، 28 اسفند 1395
گناه روی گناهم بود
گناه روی گناهم بوَد، چه چاره کنم؟ سزد ز غصه گریبان خویش پاره کنم روا بود که روم با شتاب سوی جحیم
شنبه، 28 اسفند 1395
كوه‌ها و منافع آن‌ها
خورده سوگند خداوند به كوه‏ زانكه در كوه بود فرّ و شكوه‏ كوه معراج خردمندانست‏
شنبه، 28 اسفند 1395
كريما ...
كريما به رزق تو پرورده ايم به انعام و لطف تو خو كرده ايم گدا چون كرم بيند و لطف و ناز
شنبه، 28 اسفند 1395
كار آتش
كار آتش به صبح معركه بگداختن است نَفس سركش هدفش كار خرد ساختن است علّت غفلت انسان ز خدا، آز و هواست
شنبه، 28 اسفند 1395
کيست اين پنهان مرا در جان و تن
کيست اين پنهان مرا در جان و تن کز زبان من همی گويد سخن؟ اين که گويد از لب من راز کيست بنگريد اين صاحب آواز کيست
شنبه، 28 اسفند 1395
کوه عصیان به سر دوش
کوه عصیان به سر دوش کشیدم افسوس لذت ترک گنه را نچشیدم افسوس کرم و لطف تو چون سایه به دنبالم بود من به دنبال دل خویش دویدم افسوس
شنبه، 28 اسفند 1395
کجاست؟(رمضان)
آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟ آنکه زاغیار برد شکوه بر یار کجاست باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک می زند بانگ منادی که گنه کار کجاست
شنبه، 28 اسفند 1395
قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است
قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است جدایی از سحر و محفل دعا سخت است برای دیده شب زنده دار خود گریم قسم به اشک سحر دوری از بکا سخت است
شنبه، 28 اسفند 1395
قدر و بها
هر كه عارى از ريا گردد صفايش مى دهند چون كه گردد باصفا بر ديده جايش مى دهند اهل تقوا را به محشر امتياز ديگريست گرچه اين جا بيشتر جام بلايش...
شنبه، 28 اسفند 1395
غرق گنه
غرق گنه نااميد مشو زدرگاه ما كه عفو كردن بود در همه دم كار ما توبه شكستى بيا هرآنچه هستى بيا اميدوارى بجوى زنام غفار ما
شنبه، 28 اسفند 1395
عفو بی حساب
بر عفو بی حسابت این نکته ام گواه است گفتی که یأس از من بالاترین گناه است من غرق در گناهم مسکین و رو سیاهم تنها توئی پناهم لا تَقنَطفوا گواه...
شنبه، 28 اسفند 1395
عرق شرم به رویم
جاری‌ست چو باران عرق شرم به رویم از عفو تو یا از گنه خویش بگویم؟ ترسم نگذارند به فردای قیامت یک برگ گل از باغ وصال تو ببویم
شنبه، 28 اسفند 1395