شخصی از عارفی موعظه خواست، او چنین پاسخ داد: سه گروه را نتوان شناخت مگر در سه جا: حلیم را در وقت خشم، شجاع را در روز جنگ و دوست را در زمان حاجت...

بزرگی به یکی از ارادتمندانش در مقام موعظه چنین گفت: هرکس به سبب گناهی که می‌کند، از روزی خویش که بر وی مقرر شده است، محروم می‌گردد.

حکیمی را گفتند: چه فضل است دانش تو را بر دانش کسی دیگر؟ گفت: آنکه همی دانم که دانش من اندک است!

بزرگی به مریدش در مقام پند و توصیه چنین گفت: هرگاه نور به دل تابد، گشاده و فراخ می‌گردد. مرید پرسید: نشانه آن چیست؟ مراد گفت: نشانه آن میل به‌سوی‌...

گویند لقمان حکیم پسر خود را وصیت کرد که ای جان فرزند! هزار کلمه حکمت آموختم و از آن چهارصد اختیار کردم و از چهارصد، چهل اختیار کردم و از چهل،...

شخصی از بزرگی پندی سودمند طلب کرد، گفت:‌ بدان‌که آنچه در جهانِ پس از مرگ و عالم قیامت و بهشت و دوزخ می‌گذرد، بسیار بالاتر و بالاتر از آن است...

شخصی از عارفی موعظه خواست، عارف گفت: مغرور نباید شد به حسن و جمال؛ چون حضرت یوسف(ع) به واسطه حسن و جمالش دید، آنچه دید و مغرور نباید شد به کثرت...

مردی از بزرگی پرسید: محبوب‌ترین اعمال نزد خدا کدام است؟ پاسخ داد: انتظار فرج.

بزرگی در کلامی نغز و دلنشین به مریدش چنین موعظه کرد: اضطراب انسان باایمان برای گناه خود، بیشتر از گنجشکی است که هنگام به دام افتادن به خود می‌لرزد.

شخصی از بزرگی موعظه‌ای اخلاقی خواست، گفت: غافل‌تر از همه کسی است که از تغییر احوال جهان پند نگیرد.