مسیر جاری :
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/18173.jpg)
مردی كه به آن دنیا رفت و برگشت
در زمانهای قدیم، مردی تو دهی زندگی میكرد و كارش سلمانی بود. ثروت این مرد از حد و حساب گذشته بود و تو این دنیا هیچ غم و غصهای نداشت، جز این...
پنجشنبه، 27 آبان 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/18170.jpg)
جن و شاطر
در زمانهای خیلی قدیم، مرد شاطری زندگی میكرد و این بابا مقداری گندم داشت. یك روز صبح از خانه بیرون رفت و زمینش را شخم زد. غروب كه به خانه برگشت،...
پنجشنبه، 27 آبان 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/18167.jpg)
سگ پاكوتاه
روزی بود، روزگاری بود. سه تا خواهر بودند كه تمام مال و منالشان یك نردبان بود و یك آسیاب دستی و یك سگ پا كوتاه. نردبان را خواهر بزرگه برداشت و...
پنجشنبه، 27 آبان 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/18164.jpg)
تنبل
روزی بود، روزگاری بود. یه بابای تنبلی بود كه پسر لاغر و ضعیفی داشت به اسم لطیف. زن تنبل كه از دست شوهرش عاجز شده بود، روزی به زن همسایه گفت:...
پنجشنبه، 27 آبان 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/18152.jpg)
پرندهی آبی
یكی بود، یكی نبود. در زمانهای قدیم پادشاهی بود كه هرچه زن میگرفت، بچهدار نمیشد. روزی درویشی به قصر این پادشاه آمد و سیبی به او داد و گفت:...
چهارشنبه، 26 آبان 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/18125.jpg)
پسر شاه پریان
روزی بود و روزگاری بود. زن و مردی بودند كه هفت تا دختر داشتند یك روز مرد، زن و بچههایش را جمع كرد و گفت: «من میخواهم به مسافرت بروم. هركس...
شنبه، 22 آبان 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/18122.jpg)
ملك خورشید
یكی بود، یكی نبود. غیر از خدا هیچكی نبود. در زمانهای خیلی قدیم، پادشاهی بود كه پسری داشت به نام ملك خورشید. ملك خورشید كه بزرگ شد، روزی پادشاه...
شنبه، 22 آبان 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/17740.jpg)
چرا بین گرگ و سگ، و گربه و موش دشمنی پیدا شد؟
در قدیم حیوانات برای زندگی در جنگل باید اجازه نامهی مخصوص میداشتند. گرگ هم از همین اجازه نامهها داشت. پاییز بارانی آغاز شد و باران اجازه نامه...
چهارشنبه، 31 شهريور 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/17737.jpg)
گربهی شکارچی و خروس احمق
در زمان پیشین، وسط جنگل انبوهی، در کلبهی کوچکی دو برادر خوانده:
زندگی میکردند: یکی گربهی شکارچی و دیگری خروس ابله: زندگی میکردند. گربه غالباً...
چهارشنبه، 31 شهريور 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/17738.jpg)
زن گرفتن خرگوش
این داستان مربوط به زمانی است که انسان و حیوان با هم در یک جا زندگی میکردند. در آن زمان خرگوش مجردی به این فکر افتاد که اگر زن بگیرد زندگانی...
چهارشنبه، 31 شهريور 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/17735.jpg)
چگونه سگ پیری بر گرگ پیروز شد؟
مردی سگی داشت که دیرزمانی نسبت به او وفادار بود. وقتی که سگ پیر شد صاحبش او را بیرون راند و گفت: - تو سگ پیر دیگر به درد من نمیخوری. پس گم شو...
چهارشنبه، 31 شهريور 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/17736.jpg)
زندگی خوش روباه و پایان آن
گربهای بود که غالباً از صاحبش کتک میخورد، زیرا گاهی ظرف شیر را میانداخت و بعضی اوقات هم کارهای دیگری میکرد که اسباب ناراحتی پیرزن میگردید.
چهارشنبه، 31 شهريور 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/17734.jpg)
اسب و خرس و گرگ
مردی روستایی اسبی داشت که در نهایت وفا و صمیمت به او خدمت میکرد. وقتی که اسب پیر شد و دیگر توانایی کارکردن نداشت اربابش به او گفت:
چهارشنبه، 31 شهريور 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/17733.jpg)
مرد زود باور
مردی بود که اسب را خیلی دوست داشت. این مرد دلش میخواست اسبهایی داشته باشد که دیگران مانندشان را ندارند. همین که میشنید در فلان بازار اسبهای...
چهارشنبه، 31 شهريور 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/17731.jpg)
دهقان باهوش و مالک طمعکار
اربابی کارگر کشاورزی داشت که در انجام دادن هر کاری استاد بود. یک روز شایع شد که دهقان دیگی ساخته است که بدون آتش میتوان در آن چیز پخت. ارباب...
چهارشنبه، 31 شهريور 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/17732.jpg)
سگی که حرف زدن آموخت
مردی سگی داشت که آنچه به او تعلیم میداد میآموخت؛ فقط حرف زدن بلد نبود. او درصدد بود کسی را بیابد که به سگش حرف زدن بیاموزد. در نقطهی دوری...
چهارشنبه، 31 شهريور 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/17730.jpg)
برای کسی چاه مکن، خودت در آن میافتی
کشاورزی مقدار کمی زمین داشت که آن هم تدریجاً از بین رفت. نان آور خانواده تنها او بود و نان خورهای او دوازده تا کودک خردسال بودند. اتفاقاً روزی...
چهارشنبه، 31 شهريور 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/17729.jpg)
جوان دانا و مرد احمق
روزی جوانی روستایی که در ظاهر نادان و ابله ولی در باطن خیلی زرنگ بود، به مردی سوار بر اسب برخورد. بین آنها صحبت درگرفت. مرد پرسید:
چهارشنبه، 31 شهريور 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/17728.jpg)
مسابقهی دروغگویی
در روزگار پیشین مرد پولداری بود. روزی پیرمردی که صاحب کندوی عسل بود نزد او آمد. مرد پولدار داشت پولهایش را میشمرد. پولدار به پیرمرد گفت:
چهارشنبه، 31 شهريور 1395
![](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/17727.jpg)
چرا موی سر زودتر از موی صورت سفید میشود؟
روز پتر کبیر از پیرمردی پرسید که چرا موی سر او سفید و ریشش سیاه است؟ پیرمرد جواب داد: - چون که موهای سرم از موهای ریشم بیست سال بزرگتر است....
سهشنبه، 30 شهريور 1395
گروه بندی
برگزیده ها
تازه های مقالات
قوانین مربوط به استرداد بلیط اتوبوس
ماجرای قربانی کردن هابیل و قابیل در روایات
هیپنوتیزم شدن در بازی همستر و دیگر شبکههای اجتماعی
بازی همستر و مشکلات تاندون دست
بررسی بازی همستر کامبت از نگاه روانشناسی
علت پر مخاطب بودن بازی های «نات کوین» و «همستر کامبت» در چیست؟
فلسفه راه اندازی بازی کریپتویی همسترکامبت توسط سازندگانش چیست؟
نظر رسانههای خارجی درباره بازی همستر چیست؟
برائت از اسرائیل وآمریکا فراتر از میقات حج
معنی اسم سروش و نام های هم آوا با آن + میزان فراوانی در ثبت احوال
ویژه نامه ها
بیشترین بازدید هفته
دیدگاه ملاصدرا درباره معاد
نگاهی به جریان التقاطی یا ترکیبی از 1320 تا 1357
متن زیارت عاشورا با خط درشت به همراه ترجمه + صوت
آیا استحمام در زمان آبله مرغان خطرناک است؟
راهکارهای درمان تکبر
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
نحوه خواندن نماز والدین
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
معاد شناسي از ديدگاه صدرالمتالهين
وجود خلط یا مخاط شفاف در مدفوع