0
مسیر جاری :
ديده اميدوار مي‌باشد فخرالدین عراقی

ديده اميدوار مي‌باشد

ديده اميدوار مي‌باشد شاعر : فخرالدين عراقي تا ببيند جمال خوبان را ديده اميدوار مي‌باشد هين وداعي کن اين گران جان را منتظر مانده‌ام قدوم تو را خود نپرسي غريب حيران...
نه از تو به من رسيد بويي فخرالدین عراقی

نه از تو به من رسيد بويي

نه از تو به من رسيد بويي شاعر : فخرالدين عراقي نه وصل توام نمود رويي نه از تو به من رسيد بويي آويخته جان من به مويي انديشه‌ي هجر دردناکت هر لحظه به تازه جست و جويي...
گر از زلف پريشانت صبا بر هم زند مويي فخرالدین عراقی

گر از زلف پريشانت صبا بر هم زند مويي

گر از زلف پريشانت صبا بر هم زند مويي شاعر : فخرالدين عراقي برآيد زان پريشاني هزار افغان ز هر سويي گر از زلف پريشانت صبا بر هم زند مويي وگر نه بي‌تو از عيشم نه رنگي ماند...
درين ره گر به ترک خود بگويي فخرالدین عراقی

درين ره گر به ترک خود بگويي

درين ره گر به ترک خود بگويي شاعر : فخرالدين عراقي ببيني کان چه مي‌جويي خود اويي درين ره گر به ترک خود بگويي تو دريايي و پنداري که جويي تو جاني و چنان داني که: جسمي ...
درين ره گر بترک خود بگويي فخرالدین عراقی

درين ره گر بترک خود بگويي

درين ره گر بترک خود بگويي شاعر : فخرالدين عراقي يقين گردد تو را کو تو، تو اويي درين ره گر بترک خود بگويي درين ره در نگنجي، گر چه مويي سر مويي ز تو، تا با تو باقي است...
نيم بي‌تو دمي بي‌غم، کجايي؟ فخرالدین عراقی

نيم بي‌تو دمي بي‌غم، کجايي؟

نيم بي‌تو دمي بي‌غم، کجايي؟ شاعر : فخرالدين عراقي ندارم بي‌تو دل خرم، کجايي؟ نيم بي‌تو دمي بي‌غم، کجايي؟ به رويت آرزومندم، کجايي؟ به بويت زنده‌ام هر جا که هستي نپرسي...
شدم از عشق تو شيدا، کجايي؟ فخرالدین عراقی

شدم از عشق تو شيدا، کجايي؟

شدم از عشق تو شيدا، کجايي؟ شاعر : فخرالدين عراقي به جان مي‌جويمت جانا، کجايي؟ شدم از عشق تو شيدا، کجايي؟ همي جويم تو را هر جا، کجايي؟ همي پويم به سويت گرد عالم ندانم...
همي گردم به گرد هر سرايي فخرالدین عراقی

همي گردم به گرد هر سرايي

همي گردم به گرد هر سرايي شاعر : فخرالدين عراقي نمي‌يابم نشان دوست جايي همي گردم به گرد هر سرايي نيابم نيز آن دم را بقايي وگر يابم دمي بوي وصالش گمارد در نفس بر من...
کشيد کار ز تنهاييم به شيدايي فخرالدین عراقی

کشيد کار ز تنهاييم به شيدايي

کشيد کار ز تنهاييم به شيدايي شاعر : فخرالدين عراقي ندانم اين همه غم چون کشم به تنهايي؟ کشيد کار ز تنهاييم به شيدايي ز سرنوشت قلم نامه گشت سودايي ز بس که داد قلم شرح سرنوشت...
سحرگه بر در راحت سرايي فخرالدین عراقی

سحرگه بر در راحت سرايي

سحرگه بر در راحت سرايي شاعر : فخرالدين عراقي گذر کردم شنيدم مرحبايي سحرگه بر در راحت سرايي همه سر مست عشق دلربايي درون رفتم، نديمي چند ديدم همه ز آشفتگي در هوي و هايي...