0
مسیر جاری :
آب حيوان است، آن لب، يا شکر؟ فخرالدین عراقی

آب حيوان است، آن لب، يا شکر؟

آب حيوان است، آن لب، يا شکر؟ شاعر : فخرالدين عراقي يا سرشته آب حيوان با شکر؟ آب حيوان است، آن لب، يا شکر؟ آب حيوان پيش آن لب يا شکر؟ ني خطا گفتم: کجا لذت دهد کس نخواند...
سر به سر از لطف جاني اي پسر فخرالدین عراقی

سر به سر از لطف جاني اي پسر

سر به سر از لطف جاني اي پسر شاعر : فخرالدين عراقي خوشتر از جان چيست؟ آني اي پسر سر به سر از لطف جاني اي پسر رو که شيرين دلستاني اي پسر ميل دل‌ها جمله سوي روي توست ...
نيم چون يک نفس بي غم دلم خون خوار اولي‌تر فخرالدین عراقی

نيم چون يک نفس بي غم دلم خون خوار اولي‌تر

نيم چون يک نفس بي غم دلم خون خوار اولي‌تر شاعر : فخرالدين عراقي ندارم چون دلي خرم، تني بيمار اولي‌تر نيم چون يک نفس بي غم دلم خون خوار اولي‌تر نبيند هر که غمخواري، چو من...
مرا از هر چه مي‌بينم رخ دلدار اولي‌تر فخرالدین عراقی

مرا از هر چه مي‌بينم رخ دلدار اولي‌تر

مرا از هر چه مي‌بينم رخ دلدار اولي‌تر شاعر : فخرالدين عراقي نظر چون مي‌کنم باري بدان رخسار اولي‌تر مرا از هر چه مي‌بينم رخ دلدار اولي‌تر تماشاي رخ دلدار از آن بسيار اولي‌تر...
غلام روي توام، اي غلام، باده بيار فخرالدین عراقی

غلام روي توام، اي غلام، باده بيار

غلام روي توام، اي غلام، باده بيار شاعر : فخرالدين عراقي که فارغ آمدم از ننگ و نام، باده بيار غلام روي توام، اي غلام، باده بيار درآ به مجلس و پيش از طعام باده بيار کرشمه‌هاي...
نظر ز حال من ناتوان دريغ مدار فخرالدین عراقی

نظر ز حال من ناتوان دريغ مدار

نظر ز حال من ناتوان دريغ مدار شاعر : فخرالدين عراقي نظاره‌ي رخت از عاشقان دريغ مدار نظر ز حال من ناتوان دريغ مدار خيال روي تو باري ز جان دريغ مدار اگر سزاي جمال تو نيست...
رخ سوي خرابات نهاديم دگربار فخرالدین عراقی

رخ سوي خرابات نهاديم دگربار

رخ سوي خرابات نهاديم دگربار شاعر : فخرالدين عراقي در دام خرابات فتاديم دگربار رخ سوي خرابات نهاديم دگربار در دير مغان روزه گشاديم دگربار از بهر يکي جرعه دو صد توبه شکستيم...
دل در گره زلف تو بستيم دگربار فخرالدین عراقی

دل در گره زلف تو بستيم دگربار

دل در گره زلف تو بستيم دگربار شاعر : فخرالدين عراقي در دام سر زلف تو شستيم دگربار دل در گره زلف تو بستيم دگربار وز جام مي لعل تو مستيم دگربار از نرگس مخمور تو مخمور بمانديم...
دل در گره زلف تو بستيم دگر بار فخرالدین عراقی

دل در گره زلف تو بستيم دگر بار

دل در گره زلف تو بستيم دگر بار شاعر : فخرالدين عراقي وز هر دو جهان مهر گسستيم دگربار دل در گره زلف تو بستيم دگر بار خورديم مي و جام شکستيم دگربار جام دو جهان پر ز مي...
اي باد صبا، به کوي آن يار فخرالدین عراقی

اي باد صبا، به کوي آن يار

اي باد صبا، به کوي آن يار شاعر : فخرالدين عراقي گر بر گذري ز بنده ياد آر اي باد صبا، به کوي آن يار پيغام من شکسته بگزار ور هيچ مجال گفت يابي اين خسته جگر، غريب و غم‌خوار...