نبوت را ظهور از آدم آمد
نبوت را ظهور از آدم آمد شاعر : شيخ محمود شبستري کمالش در وجود خاتم آمد نبوت را ظهور از آدم آمد چو نقطه در جهان...
شنبه، 6 فروردين 1390
وصال ممکن و واجب به هم چيست
وصال ممکن و واجب به هم چيست شاعر : شيخ محمود شبستري حديث قرب و بعد و بيش و کم چيست وصال ممکن و واجب به هم چيست ...
شنبه، 6 فروردين 1390
سودا به کوه و دشت صلا مي‌دهد مرا
سودا به کوه و دشت صلا مي‌دهد مرا شاعر : صائب تبريزي هر لاله‌اي پياله جدا مي‌دهد مرا سودا به کوه و دشت صلا مي‌دهد...
شنبه، 6 فروردين 1390
باد بهار مرهم دلهاي خسته است
باد بهار مرهم دلهاي خسته است شاعر : صائب تبريزي گل موميايي پر و بال شکسته است باد بهار مرهم دلهاي خسته است از...
شنبه، 6 فروردين 1390
شعله‌ي شوق من از پا ننشيند صائب
شعله‌ي شوق من از پا ننشيند صائب شاعر : صائب تبريزي تا دل تشنه به آن چاه زنخدان نرسد شعله‌ي شوق من از پا ننشيند صائب...
شنبه، 6 فروردين 1390
من نمي‌آيم به هوش از پند، بيهوشم گذار
من نمي‌آيم به هوش از پند، بيهوشم گذار شاعر : صائب تبريزي بحر من ساحل نخواهد گشت، در جوشم گذار من نمي‌آيم به هوش...
شنبه، 6 فروردين 1390
ماه مصرم، در حجاب چاه کنعان مانده‌ام
ماه مصرم، در حجاب چاه کنعان مانده‌ام شاعر : صائب تبريزي شمع خورشيدم، نهان در زير دامان مانده‌ام ماه مصرم، در حجاب...
شنبه، 6 فروردين 1390
از سر کوي تو گر عزم سفر مي‌داشتم
از سر کوي تو گر عزم سفر مي‌داشتم شاعر : صائب تبريزي مي‌زدم بر بخت خود پايي که برمي‌داشتم از سر کوي تو گر عزم سفر...
شنبه، 6 فروردين 1390
ما چو صبح از راست گفتاري علم در عالميم
ما چو صبح از راست گفتاري علم در عالميم شاعر : صائب تبريزي محرم آيينه‌ي خورشيد از پاس دميم ما چو صبح از راست گفتاري...
شنبه، 6 فروردين 1390
زهي مه را رخت تنوير داده
زهي مه را رخت تنوير داده شاعر : عطار به يکسو روز را شبگير داده زهي مه را رخت تنوير داده کمالت عقل را تشوير داده...
شنبه، 6 فروردين 1390
رابعه در راه کعبه هفت سال
رابعه در راه کعبه هفت سال شاعر : عطار گشت بر پهلو زهي تاج الرجال رابعه در راه کعبه هفت سال گفت آخر يافتم حجي...
شنبه، 6 فروردين 1390
مقتداي دين، جنيد، آن بحر ژرف
مقتداي دين، جنيد، آن بحر ژرف شاعر : عطار يک شبي مي‌گفت در بغداد حرف مقتداي دين، جنيد، آن بحر ژرف سرنهادي تشنه...
شنبه، 6 فروردين 1390
بنده‌اي را خلعتي بخشيد شاه
بنده‌اي را خلعتي بخشيد شاه شاعر : عطار بنده با خلعت برون آمد به راه بنده‌اي را خلعتي بخشيد شاه باستين خلعت آن...
شنبه، 6 فروردين 1390
گفت ذو النون مي‌شدم در باديه
گفت ذو النون مي‌شدم در باديه شاعر : عطار بر توکل، بي‌عصا و زاويه گفت ذو النون مي‌شدم در باديه جان بداده جمله...
شنبه، 6 فروردين 1390
بود درويشي ز فرط عشق زار
بود درويشي ز فرط عشق زار شاعر : عطار وز محبت همچو آتش بي‌قرار بود درويشي ز فرط عشق زار هم ز تاب جان زفانش سوخته...
شنبه، 6 فروردين 1390
گفت اياز خاص را محمود خواند
گفت اياز خاص را محمود خواند شاعر : عطار تاج دارش کرد و بر تختش نشاند گفت اياز خاص را محمود خواند پادشاهي کن که...
شنبه، 6 فروردين 1390
شيخ مهنه بود در قبضي عظيم
شيخ مهنه بود در قبضي عظيم شاعر : عطار شد به صحرا ديده پر خون، دل دو نيم شيخ مهنه بود در قبضي عظيم گاو مي‌بست...
شنبه، 6 فروردين 1390
يوسف همدان که چشم راه داشت
يوسف همدان که چشم راه داشت شاعر : عطار سينه‌ي پاک و دل آگاه داشت يوسف همدان که چشم راه داشت پس فرو شو پيش از...
شنبه، 6 فروردين 1390
صوفيي مي‌رفت، آوازي شنيد
صوفيي مي‌رفت، آوازي شنيد شاعر : عطار کان يکي مي‌گفت گم کردم کليد صوفيي مي‌رفت، آوازي شنيد زانک دربستست اين بر...
شنبه، 6 فروردين 1390
چون به نزغ افتاد آن داناي دين
چون به نزغ افتاد آن داناي دين شاعر : عطار گفت اگر دانستمي من پيش ازين چون به نزغ افتاد آن داناي دين در سخن کي...
شنبه، 6 فروردين 1390