به دور لاله قدح گير و بي‌ريا مي‌باش
به بوي گل نفسي همدم صبا مي‌باش به دور لاله قدح گير و بي‌ريا مي‌باش سه ماه مي خور و نه ماه پارسا مي‌باش نگويمت که همه ساله مي پرستي کن
دوشنبه، 10 خرداد 1389
صوفي گلي بچين و مرقع به خار بخش
وين زهد خشک را به مي خوشگوار بخش صوفي گلي بچين و مرقع به خار بخش تسبيح و طيلسان به مي و ميگسار بخش طامات و شطح در ره آهنگ چنگ نه
دوشنبه، 10 خرداد 1389
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است اي نازنين پسر تو چه مذهب گرفته‌اي کت خون ما حلالتر از شير...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
درد عشقي کشيده‌ام که مپرس
زهر هجري چشيده‌ام که مپرس درد عشقي کشيده‌ام که مپرس دلبري برگزيده‌ام که مپرس گشته‌ام در جهان و آخر کار
دوشنبه، 10 خرداد 1389
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس / که چنان ز او شده‌ام بی سر و سامان که مپرس
دوشنبه، 10 خرداد 1389
بازآي و دل تنگ مرا مونس جان باش
وين سوخته را محرم اسرار نهان باش بازآي و دل تنگ مرا مونس جان باش ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش زان باده که در ميکده عشق فروشند
دوشنبه، 10 خرداد 1389
اگر رفيق شفيقي درست پيمان باش
حريف خانه و گرمابه و گلستان باش اگر رفيق شفيقي درست پيمان باش مگو که خاطر عشاق گو پريشان باش شکنج زلف پريشان به دست باد مده
دوشنبه، 10 خرداد 1389
خيز و در کاسه زر آب طربناک انداز
پيشتر زان که شود کاسه سر خاک انداز خيز و در کاسه زر آب طربناک انداز حاليا غلغله در گنبد افلاک انداز عاقبت منزل ما وادي خاموشان است
دوشنبه، 10 خرداد 1389
برنيامد از تمناي لبت کامم هنوز
بر اميد جام لعلت دردي آشامم هنوز برنيامد از تمناي لبت کامم هنوز تا چه خواهد شد در اين سودا سرانجامم هنوز روز اول رفت دينم در سر زلفين تو...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
دلم رميده لولي‌وشيست شورانگيز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آميز دلم رميده لولي‌وشيست شورانگيز هزار جامه تقوا و خرقه پرهيز فداي پيرهن چاک ماه رويان باد
دوشنبه، 10 خرداد 1389
اي صبا گر بگذري بر ساحل رود ارس
بوسه زن بر خاک آن وادي و مشکين کن نفس اي صبا گر بگذري بر ساحل رود ارس پرصداي ساربانان بيني و بانگ جرس منزل سلمي که بادش هر دم از ما صد سلام...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
گلعذاري ز گلستان جهان ما را بس
زين چمن سايه آن سرو روان ما را بس گلعذاري ز گلستان جهان ما را بس از گرانان جهان رطل گران ما را بس من و همصحبتي اهل ريا دورم باد
دوشنبه، 10 خرداد 1389
دلا رفيق سفر بخت نيکخواهت بس
نسيم روضه شيراز پيک راهت بس دلا رفيق سفر بخت نيکخواهت بس که سير معنوي و کنج خانقاهت بس دگر ز منزل جانان سفر مکن درويش
دوشنبه، 10 خرداد 1389
بي مهر رخت روز مرا نور نماندست
بي مهر رخت روز مرا نور نماندست وز عمر مرا جز شب ديجور نماندست هنگام وداع تو ز بس گريه که کردم دور از رخ تو چشم مرا نور نماندست
دوشنبه، 10 خرداد 1389
بيا که قصر امل سخت سست بنيادست
بيا که قصر امل سخت سست بنيادست بيار باده که بنياد عمر بر بادست غلام همت آنم که زير چرخ کبود ز هر چه رنگ تعلق پذيرد...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست
تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست دل سودازده از غصه دو نيم افتادست چشم جادوي تو خود عين سواد سحر است ليکن اين هست که اين...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
برو به کار خود اي واعظ اين چه فريادست
برو به کار خود اي واعظ اين چه فريادست مرا فتاد دل از ره تو را چه افتادست ميان او که خدا آفريده است از هيچ دقيقه‌ايست...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
رواق منظر چشم من آشيانه توست
رواق منظر چشم من آشيانه توست کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست به لطف خال و خط از عارفان ربودي دل لطيفه‌هاي عجب زير دام و دانه...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
خلوت گزيده را به تماشا چه حاجت است
خلوت گزيده را به تماشا چه حاجت است چون کوي دوست هست به صحرا چه حاجت است جانا به حاجتي که تو را هست با خدا کخر دمي بپرس...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
بيا و کشتي ما در شط شراب انداز
خروش و ولوله در جان شيخ و شاب انداز بيا و کشتي ما در شط شراب انداز که گفته‌اند نکويي کن و در آب انداز مرا به کشتي باده درافکن اي ساقي
دوشنبه، 10 خرداد 1389