نکته‌اي دلکش بگويم خال آن مه رو ببين
عقل و جان را بسته زنجير آن گيسو ببين نکته‌اي دلکش بگويم خال آن مه رو ببين گفت چشم شيرگير و غنج آن آهو ببين عيب دل کردم که وحشي وضع و هرجايي...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
شراب لعل کش و روي مه جبينان بين
خلاف مذهب آنان جمال اينان بين شراب لعل کش و روي مه جبينان بين درازدستي اين کوته آستينان بين به زير دلق ملمع کمندها دارند
دوشنبه، 10 خرداد 1389
کرشمه‌اي کن و بازار ساحري بشکن
به غمزه رونق و ناموس سامري بشکن کرشمه‌اي کن و بازار ساحري بشکن کلاه گوشه به آيين سروري بشکن به باد ده سر و دستار عالمي يعني
دوشنبه، 10 خرداد 1389
بالابلند عشوه گر نقش باز من
کوتاه کرد قصه زهد دراز من بالابلند عشوه گر نقش باز من با من چه کرد ديده معشوقه باز من ديدي دلا که آخر پيري و زهد و علم
دوشنبه، 10 خرداد 1389
شنيده‌ام سخني خوش که پير کنعان گفت
شنيده‌ام سخني خوش که پير کنعان گفت فراق يار نه آن مي‌کند که بتوان گفت حديث هول قيامت که گفت واعظ شهر کنايتيست که از روزگار...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
چون شوم خاک رهش دامن بيفشاند ز من
ور بگويم دل بگردان رو بگرداند ز من چون شوم خاک رهش دامن بيفشاند ز من ور بگويم بازپوشان بازپوشاند ز من روي رنگين را به هر کس مي‌نمايد همچو...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت آري به اتفاق جهان مي‌توان گرفت افشاي راز خلوتيان خواست کرد شمع شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
دوشنبه، 10 خرداد 1389
ساقي بيا که يار ز رخ پرده برگرفت
ساقي بيا که يار ز رخ پرده برگرفت کار چراغ خلوتيان باز درگرفت آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت وين پير سالخورده جواني ز سر گرفت
دوشنبه، 10 خرداد 1389
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت
شربتي از لب لعلش نچشيديم و برفت روي مه پيکر او سير نديديم و برفت گويي از صحبت ما نيک به تنگ آمده بود بار بربست و به گردش نرسيديم...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
ساقي بيار باده که ماه صيام رفت
ساقي بيار باده که ماه صيام رفت درده قدح که موسم ناموس و نام رفت وقت عزيز رفت بيا تا قضا کنيم عمري که بي حضور صراحي و جام رفت
دوشنبه، 10 خرداد 1389
گر ز دست زلف مشکينت خطايي رفت رفت
گر ز دست زلف مشکينت خطايي رفت رفت ور ز هندوي شما بر ما جفايي رفت رفت برق عشق ار خرمن پشمينه پوشي سوخت سوخت جور شاه کامران...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
آن ترک پري چهره که دوش از بر ما رفت
آن ترک پري چهره که دوش از بر ما رفت آيا چه خطا ديد که از راه خطا رفت تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بين کس واقف ما نيست که...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت ناز کم کن که در اين باغ بسي چون تو شکفت گل بخنديد که از راست نرنجيم ولي هيچ عاشق سخن سخت به...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
عيب رندان مکن اي زاهد پاکيزه سرشت
عيب رندان مکن اي زاهد پاکيزه سرشت که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت من اگر نيکم و گر بد تو برو خود را باش هر کسي آن درود عاقبت...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
کنون که مي‌دمد از بوستان نسيم بهشت
کنون که مي‌دمد از بوستان نسيم بهشت من و شراب فرح بخش و يار حورسرشت گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز که خيمه سايه ابر است و بزمگه...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
کرشمه‌اي کن و بازار ساحري بشکن
به غمزه رونق و ناموس سامري بشکن کرشمه‌اي کن و بازار ساحري بشکن کلاه گوشه به آيين سروري بشکن به باد ده سر و دستار عالمي يعني
دوشنبه، 10 خرداد 1389
اي نور چشم من سخني هست گوش کن
چون ساغرت پر است بنوشان و نوش کن اي نور چشم من سخني هست گوش کن پيش آي و گوش دل به پيام سروش کن در راه عشق وسوسه اهرمن بسيست
دوشنبه، 10 خرداد 1389
ز در درآ و شبستان ما منور کن
هواي مجلس روحانيان معطر کن ز در درآ و شبستان ما منور کن پياله‌اي بدهش گو دماغ را تر کن اگر فقيه نصيحت کند که عشق مباز
دوشنبه، 10 خرداد 1389
صبح است ساقيا قدحي پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن صبح است ساقيا قدحي پرشراب کن ما را ز جام باده گلگون خراب کن زان پيشتر که عالم فاني شود خراب
دوشنبه، 10 خرداد 1389
به جان پير خرابات و حق صحبت او
که نيست در سر من جز هواي خدمت او به جان پير خرابات و حق صحبت او بيار باده که مستظهرم به همت او بهشت اگر چه نه جاي گناهکاران است
دوشنبه، 10 خرداد 1389