چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت
چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت حقوق خدمت ما عرضه کرد بر کرمت به نوک خامه رقم کرده‌اي سلام مرا که کارخانه دوران مباد بي رقمت
دوشنبه، 10 خرداد 1389
مير من خوش مي‌روي کاندر سر و پا ميرمت
مير من خوش مي‌روي کاندر سر و پا ميرمت خوش خرامان شو که پيش قد رعنا ميرمت گفته بودي کي بميري پيش من تعجيل چيست خوش تقاضا مي‌کني پيش...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
اي غايب از نظر به خدا مي‌سپارمت
اي غايب از نظر به خدا مي‌سپارمت جانم بسوختي و به دل دوست دارمت تا دامن کفن نکشم زير پاي خاک باور مکن که دست ز دامن بدارمت
دوشنبه، 10 خرداد 1389
اي پيک راستان خبر يار ما بگو
اي پيک راستان خبر يار ما بگو
دوشنبه، 10 خرداد 1389
خنک نسيم معنبر شمامه‌اي دلخواه
که در هواي تو برخاست بامداد پگاه خنک نسيم معنبر شمامه‌اي دلخواه که ديده آب شد از شوق خاک آن درگاه دليل راه شو اي طاير خجسته لقا
دوشنبه، 10 خرداد 1389
عيشم مدام است از لعل دلخواه
کارم به کام است الحمدلله عيشم مدام است از لعل دلخواه گه جام زر کش گه لعل دلخواه اي بخت سرکش تنگش به بر کش
دوشنبه، 10 خرداد 1389
يا ليت شعري حتام القاه
حافظ چه نالي گر وصل خواهي يا ليت شعري حتام القاه گر تيغ بارد در کوي آن ماه خون بايدت خورد در گاه و بي‌گاه
دوشنبه، 10 خرداد 1389
اي هدهد صبا به سبا مي‌فرستمت
اي هدهد صبا به سبا مي‌فرستمت بنگر که از کجا به کجا مي‌فرستمت حيف است طايري چو تو در خاکدان غم زين جا به آشيان وفا مي‌فرستمت
دوشنبه، 10 خرداد 1389
اي قباي پادشاهي راست بر بالاي تو
زينت تاج و نگين از گوهر والاي تو اي قباي پادشاهي راست بر بالاي تو از کلاه خسروي رخسار مه سيماي تو آفتاب فتح را هر دم طلوعي مي‌دهد
دوشنبه، 10 خرداد 1389
يا رب سببي ساز که يارم به سلامت
يا رب سببي ساز که يارم به سلامت بازآيد و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن يار سفرکرده بياريد تا چشم جهان بين کنمش جاي اقامت
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تاب بنفشه مي‌دهد طره مشک ساي تو
پرده غنچه مي‌درد خنده دلگشاي تو تاب بنفشه مي‌دهد طره مشک ساي تو کز سر صدق مي‌کند شب همه شب دعاي تو اي گل خوش نسيم من بلبل خويش را مسوز
دوشنبه، 10 خرداد 1389
مرا چشميست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو مرا چشميست خون افشان ز دست آن کمان ابرو نگارين گلشنش روي است و مشکين سايبان ابرو غلام چشم آن...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
خط عذار يار که بگرفت ماه از او
خوش حلقه‌ايست ليک به در نيست راه از او خط عذار يار که بگرفت ماه از او آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او ابروي دوست گوشه محراب دولت است
دوشنبه، 10 خرداد 1389
گلبن عيش مي‌دمد ساقي گلعذار کو
باد بهار مي‌وزد باده خوشگوار کو گلبن عيش مي‌دمد ساقي گلعذار کو گوش سخن شنو کجا ديده اعتبار کو هر گل نو ز گلرخي ياد همي‌کند ولي
دوشنبه، 10 خرداد 1389
به جان پير خرابات و حق صحبت او
که نيست در سر من جز هواي خدمت او به جان پير خرابات و حق صحبت او بيار باده که مستظهرم به همت او بهشت اگر چه نه جاي گناهکاران است
دوشنبه، 10 خرداد 1389
گفتا برون شدي به تماشاي ماه نو
از ماه ابروان منت شرم باد رو گفتا برون شدي به تماشاي ماه نو غافل ز حفظ جانب ياران خود مشو عمريست تا دلت ز اسيران زلف ماست
دوشنبه، 10 خرداد 1389
مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو
يادم از کشته خويش آمد و هنگام درو مزرع سبز فلک ديدم و داس مه نو گفت با اين همه از سابقه نوميد مشو گفتم اي بخت بخفتيدي و خورشيد دميد
دوشنبه، 10 خرداد 1389
اي آفتاب آينه دار جمال تو
مشک سياه مجمره گردان خال تو اي آفتاب آينه دار جمال تو کاين گوشه نيست درخور خيل خيال تو صحن سراي ديده بشستم ولي چه سود
دوشنبه، 10 خرداد 1389
اي خونبهاي نافه چين خاک راه تو
خورشيد سايه پرور طرف کلاه تو اي خونبهاي نافه چين خاک راه تو اي من فداي شيوه چشم سياه تو نرگس کرشمه مي‌برد از حد برون خرام
دوشنبه، 10 خرداد 1389
مي‌فکن بر صف رندان نظري بهتر از اين
بر در ميکده مي کن گذري بهتر از اين مي‌فکن بر صف رندان نظري بهتر از اين سخت خوب است وليکن قدري بهتر از اين در حق من لبت اين لطف که مي‌فرمايد...
دوشنبه، 10 خرداد 1389