طفيل هستي عشقند آدمي و پري
ارادتي بنما تا سعادتي ببري طفيل هستي عشقند آدمي و پري که بنده را نخرد کس به عيب بي‌هنري بکوش خواجه و از عشق بي‌نصيب مباش
دوشنبه، 10 خرداد 1389
دل من در هواي روي فرخ
دل من در هواي روي فرخ بود آشفته همچون موي فرخ بجز هندوي زلفش هيچ کس نيست که برخوردار شد از روي فرخ
دوشنبه، 10 خرداد 1389
اي که در کوي خرابات مقامي داري
جم وقت خودي ار دست به جامي داري اي که در کوي خرابات مقامي داري فرصتت باد که خوش صبحي و شامي داري اي که با زلف و رخ يار گذاري شب و روز
دوشنبه، 10 خرداد 1389
اي که مهجوري عشاق روا مي‌داري
عاشقان را ز بر خويش جدا مي‌داري اي که مهجوري عشاق روا مي‌داري به اميدي که در اين ره به خدا مي‌داري تشنه باديه را هم به زلالي درياب
دوشنبه، 10 خرداد 1389
روزگاريست که ما را نگران مي‌داري
مخلصان را نه به وضع دگران مي‌داري روزگاريست که ما را نگران مي‌داري اين چنين عزت صاحب نظران مي‌داري گوشه چشم رضايي به منت باز نشد
دوشنبه، 10 خرداد 1389
خوش کرد ياوري فلکت روز داوري
تا شکر چون کني و چه شکرانه آوري خوش کرد ياوري فلکت روز داوري گو بر تو باد تا غم افتادگان خوري آن کس که اوفتاد خدايش گرفت دست
دوشنبه، 10 خرداد 1389
شهريست پرظريفان و از هر طرف نگاري
ياران صلاي عشق است گر مي‌کنيد کاري شهريست پرظريفان و از هر طرف نگاري در دست کس نيفتد زين خوبتر نگاري چشم فلک نبيند زين طرفه‌تر جواني
دوشنبه، 10 خرداد 1389
اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح
اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح صلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح سواد زلف سياه تو جاعل الظلمات بياض روي چو ماه تو...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تو را که هر چه مراد است در جهان داري
چه غم ز حال ضعيفان ناتوان داري تو را که هر چه مراد است در جهان داري که حکم بر سر آزادگان روان داري بخواه جان و دل از بنده و روان بستان
دوشنبه، 10 خرداد 1389
صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داري
به يادگار بماني که بوي او داري صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داري توان به دست تو دادن گرش نکو داري دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست
دوشنبه، 10 خرداد 1389
بيا با ما مورز اين کينه داري
که حق صحبت ديرينه داري بيا با ما مورز اين کينه داري از آن گوهر که در گنجينه داري نصيحت گوش کن کاين در بسي به
دوشنبه، 10 خرداد 1389
ديدم به خواب دوش که ماهي برآمدي
کز عکس روي او شب هجران سر آمدي ديدم به خواب دوش که ماهي برآمدي اي کاج هر چه زودتر از در درآمدي تعبير رفت يار سفرکرده مي‌رسد
دوشنبه، 10 خرداد 1389
سحر با باد مي‌گفتم حديث آرزومندي
خطاب آمد که واثق شو به الطاف خداوندي سحر با باد مي‌گفتم حديث آرزومندي بدين راه و روش مي‌رو که با دلدار پيوندي دعاي صبح و آه شب کليد گنج مقصود...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
چه بودي ار دل آن ماه مهربان بودي
که حال ما نه چنين بودي ار چنان بودي چه بودي ار دل آن ماه مهربان بودي گرم به هر سر مويي هزار جان بودي بگفتمي که چه ارزد نسيم طره دوست
دوشنبه، 10 خرداد 1389
به جان او که گرم دسترس به جان بودي
کمينه پيشکش بندگانش آن بودي به جان او که گرم دسترس به جان بودي اگر حيات گران مايه جاودان بودي بگفتمي که بها چيست خاک پايش را
دوشنبه، 10 خرداد 1389
چو سرو اگر بخرامي دمي به گلزاري
خورد ز غيرت روي تو هر گلي خاري چو سرو اگر بخرامي دمي به گلزاري ز سحر چشم تو هر گوشه‌اي و بيماري ز کفر زلف تو هر حلقه‌اي و آشوبي
دوشنبه، 10 خرداد 1389
تويي که بر سر خوبان کشوري چون تاج
تويي که بر سر خوبان کشوري چون تاج سزد اگر همه دلبران دهندت باج دو چشم شوخ تو برهم زده خطا و حبش به چين زلف تو ماچين و هند داده...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
درد ما را نيست درمان الغياث
درد ما را نيست درمان الغياث هجر ما را نيست پايان الغياث دين و دل بردند و قصد جان کنند الغياث از جور خوبان الغياث
دوشنبه، 10 خرداد 1389
مدامم مست مي‌دارد نسيم جعد گيسويت
مدامم مست مي‌دارد نسيم جعد گيسويت خرابم مي‌کند هر دم فريب چشم جادويت پس از چندين شکيبايي شبي يا رب توان ديدن که شمع ديده افروزيم...
دوشنبه، 10 خرداد 1389
زان يار دلنوازم شکريست با شکايت
زان يار دلنوازم شکريست با شکايت گر نکته دان عشقي بشنو تو اين حکايت بي مزد بود و منت هر خدمتي که کردم يا رب مباد کس را مخدوم بي...
دوشنبه، 10 خرداد 1389