اي کشيده به کلک وهم و خيال
حرف زايد به لوح دل همه سال! اي کشيده به کلک وهم و خيال تخته‌ي نقش‌هاي گوناگون! گشته در کارگاه بوقلمون لوح تو تيره، تخته‌ي تو سياه؟ چند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
معتمر نام، مهتري ز عرب
معتمر نام، مهتري ز عرب شاعر : جامي رفت تا روضه‌ي نبي يک شب معتمر نام، مهتري ز عرب ادب بندگي بجا آورد رو در...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بود در مرو شاه جان زالي
بود در مرو شاه جان زالي شاعر : جامي همچون زال جهان کهنسالي بود در مرو شاه جان زالي بر وي از يک دو لشکري المي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بود در عهد بوعلي سينا
بود در عهد بوعلي سينا شاعر : جامي آن به کنه اصول طب بينا بود در عهد بوعلي سينا شد ز ماخوليا پريشانحال ز آل...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شهرياري بود در يونان زمين
شهرياري بود در يونان زمين شاعر : جامي چون سکندر صاحب تاج و نگين شهرياري بود در يونان زمين کاخ حکمت را قوي کرده...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
کرد چون دانا حکيم نيک‌خواه
کرد چون دانا حکيم نيک‌خواه شاعر : جامي شهوت و زن را نکوهش پيش شاه کرد چون دانا حکيم نيک‌خواه ماند حيران فکرت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هر کجا از عشق جاني در هم است
هر کجا از عشق جاني در هم است شاعر : جامي محنت اندر محنت و غم در غم است هر کجا از عشق جاني در هم است گفت و گوي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي قوي ربقه‌ي اخلاص به تو
اي قوي ربقه‌ي اخلاص به تو شاعر : جامي خلعت لطف سخن خاص به تو اي قوي ربقه‌ي اخلاص به تو هر يک آويزه‌ي گوش دگرست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
سعدي آن بلبل «شيراز سخن»
سعدي آن بلبل «شيراز سخن» شاعر : جامي در گلستان سخن دستان زن سعدي آن بلبل «شيراز سخن» از نواي سحري سحرنماي ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
داشت غوکي به لب بحر وطن
داشت غوکي به لب بحر وطن شاعر : جامي دايم از بحر همي راند سخن داشت غوکي به لب بحر وطن گوهر مدحت دريا سفتي روز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
سخن ديباچه‌ي ديوان عشق است
سخن ديباچه‌ي ديوان عشق است شاعر : جامي سخن نوباوه‌ي بستان عشق است سخن ديباچه‌ي ديوان عشق است جهان را يادگاري...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خوش آن دل کاندر او منزل کند عشق
خوش آن دل کاندر او منزل کند عشق شاعر : جامي ز کار عالم‌اش غافل کند عشق خوش آن دل کاندر او منزل کند عشق که صبر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
زليخا داشت از دل بر جگر داغ
زليخا داشت از دل بر جگر داغ شاعر : جامي ز نوميدي فزودش داغ بر داغ زليخا داشت از دل بر جگر داغ بجز روز سياه ناميدي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
به حکم آنکه امت‌پروري را
به حکم آنکه امت‌پروري را شاعر : جامي شبان لايق بود پيغمبري را به حکم آنکه امت‌پروري را همي زد سر تمناي شباني...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
زليخا بود يوسف را نديده
زليخا بود يوسف را نديده شاعر : جامي به خوابي و خيالي آرميده زليخا بود يوسف را نديده نمي‌دانست خود را آرزويي ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چو فرمان يافت يوسف از خداوند
چو فرمان يافت يوسف از خداوند شاعر : جامي که بندد با زليخا عقد پيوند چو فرمان يافت يوسف از خداوند نهاد اسباب جشن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
نيرنگ‌زن بياض اين راز
نيرنگ‌زن بياض اين راز شاعر : جامي صورتگري اينچنين کند ساز نيرنگ‌زن بياض اين راز چون صورت چين بديع‌پيکر کان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
الهي! کمال الهي تو راست
الهي! کمال الهي تو راست شاعر : جامي جمال جهان پادشاهي تو راست الهي! کمال الهي تو راست کمال از حد آفرينش، برون...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دلا ديده‌ي دوربين برگشاي!
دلا ديده‌ي دوربين برگشاي! شاعر : جامي درين دير ديرينه‌ي ديرپاي دلا ديده‌ي دوربين برگشاي! به خورشيد و مه، عالم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چنين است در سفرهاي قديم
چنين است در سفرهاي قديم شاعر : جامي ز فيثاغرس آن الهي حکيم چنين است در سفرهاي قديم جهان را گهرريز ازين راز کرد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390