مانند مداد باش!
پسر از پدربزرگش پرسید: پدربزرگ درباره چه می‌نویسی؟ پدربزرگ پاسخ داد: درباره تو پسرم. اما مهمتر از آنچه می‌نویسم مدادی است که با آن می‌نویسم....
يکشنبه، 20 خرداد 1397
سلف سرویسی به نام زندگی
«امت فاکس» نویسنده و فیلسوف معاصر، هنگامی که برای نخستین بار به آمریکا رفته بود به یک رستوران سلف سرویس رفت. او که تا آن زمان هرگز به چنین رستورانی...
يکشنبه، 20 خرداد 1397
زور نزن! فکر کن!
دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می‌کردند. یکی از آنها ازدواج کرده بود و زن و چند فرزند داشت. شب که می‌شد دو برادر همه چیز از جمله سود و...
شنبه، 19 خرداد 1397
سخنرانی چرچیل
یک روز شخصی از بازار عبور می‌کرد که چشمش به دکان خوراک‌پزی افتاد.جلو رفت و نان خود را به سر بخاری که از دیگ بلند می‌شد گرفت و نانش را خورد. هنگام...
شنبه، 19 خرداد 1397
یک مشت شکلات
دختر کوچولو وارد مغازه شد و کاغذی را به طرف فروشنده دراز کرد و گفت: مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته، بهم بدی. فروشنده اجناس دختر را...
جمعه، 18 خرداد 1397
شرط بندی ملا
روزی کشاورز فقیری از همسایه خود مقداری پول قرض کرد. همسایه کشاورز که پیرمرد طمعکاری بود، وقتی دید کشاورز توان پرداخت قرض خود را ندارد به طمع...
پنجشنبه، 17 خرداد 1397
سند جهنم
در قرون وسطی و در دوران اوج قدرت کلیساها، کشیش‌ها عقاید و خرافه‌های دینی به وجود آورده بودند، آن‌ها بهشت را به مردم می‌فروختند. مردم نادان هم...
پنجشنبه، 17 خرداد 1397
فنجان رئیس جمهور
مردی نزد شیوانا آمد و از فقر و تنگدستی خود گله کرد و گفت: نمی‌دانم با این فقر و نداری چه کنم؟ خانواده‌ام امیدشان به من است. شیوانا به مرد گفت:...
چهارشنبه، 16 خرداد 1397
پلیدترین چیز
روزی پادشاهی خواست بداند پلیدترین و کثیف‌ترین کار در دنیا چیست. پس وزیرش را صدا زد و به او فرمان داد تا به دنبال یافتن جواب این سوال برود و به...
چهارشنبه، 16 خرداد 1397
قضاوت عجولانه
یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. بیشتر مسافران آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود تا اینکه در یکی از ایستگاهها مردی با چند بچه...
سه‌شنبه، 15 خرداد 1397
رومیزی قدیمی
معلم تازه‌کاری به همراه همسرش، برای تدریس به یکی از روستاها فرستاده شدند. آنها پس از ورود به روستا در مدرسه ساکن شدند. ساختمان مدرسه کهنه و قدیمی...
سه‌شنبه، 15 خرداد 1397
تو نیکی می‌کن و در دجله انداز
روزگاری پسری به سفری دور رفته بود و ماه‌ها بود که از او خبری نبود. مادر پسر برای بازگشت پسرش دعا می‌کرد و هر روز علاوه بر نان خانه، یک نان اضافه...
دوشنبه، 14 خرداد 1397
مرشد عباس زریری
مرشد عباس زریری (1350-1288، اصفهان) داستان‌سرایی (نقّال) برجسته است. وی در اوایل کودکی یتیم شد و در فقر حاصل ازسال‌های رنج‌آور جنگ جهانی اول...
چهارشنبه، 9 خرداد 1397
میرزا حبیب اصفهانی
میرزا حبیب اصفهانی؛ شاعر ایرانی، متخصص دستور زبان و مترجمی بود که بیشتر عمر خود را در تبعید و درشهر عثمانی ترکیه سپری کرد(93-1835). در شهر بن...
چهارشنبه، 9 خرداد 1397
همین حالا را زندگی کن!
جوانی غمگین و افسرده نزد استادش آمد و از او کمک خواست. استاد، جوان را به کنار برکه‌ای برد و از او خواست تا سنگریزه‌ای داخل آن بیندازد.
شنبه، 5 خرداد 1397
نجات صدف‌ها
مردی کنار ساحل قدم می‌زد. در فاصله دورتر کسی را دید که مدام خم می‌شود و چیزی را از روی زمین برمی‌دارد و داخل آب می‌اندازد. نزدیک‌تر شد و دید...
شنبه، 5 خرداد 1397
در وصف اندلس
توجه سلاطین مرینی به شکه دربار و بذل و بخشش‌های بسیار به شعراء و ادبا موجب شد که شمار زیادی از شاعران و ادیبان برجسته این دوره با حکومت مرینی...
شنبه، 5 خرداد 1397
نمره‌ی نقاشی
مایکل، راننده اتوبوس شهری، مثل همیشه اول صبح اتوبوسش را روشن کرد و در مسیر همیشگی شروع به کار کرد. در چند ایستگاه اول همه چیز مثل معمول بود و...
جمعه، 4 خرداد 1397
جراح عزادار
مردی که پسرش در اتاق جراحی منتظر رسیدن دکتر جراح بود، با دیدن جراح، عصبانی جلو رفت و فریاد زد: چرا این قدر دیر آمدید؟ مگر نمی‌دانید جان پسر من...
جمعه، 4 خرداد 1397
چرا من؟
قهرمان افسانه‌ای تنیس وقتی تحت عمل جراحی قلب قرار گرفت با تزریق خون آلوده به ایدز مبتلا شد. یکی از طرفداران آرتور در نامه‌ای به او نوشت: آرتور...
پنجشنبه، 3 خرداد 1397