آن سه نفر، قرباني ما شدهم خم است و هم مي است و هم ني است
در عمليات «کربلاي 4» قرار بود ما، يعني گردان «امام حسين(ع)»، بعد از غواص‌ها وارد جزيرة «بلجانيه» شويم؛ اما شرايط فراهم نبود و ما به‌ناچار وارد...
يکشنبه، 4 تير 1391
ميني‌بوسي به رنگ آسمان
دبيرستاني بوديم. ميان آن همه تبليغات مسموم گروهك‌هاي ماركسيستي و ملي‌گرا، التقاطي و آناني كه شعار «ايلام قلب كردستان» را سر مي‌دادند، به‌دنبال...
دوشنبه، 15 خرداد 1391
موج از ساحل و صخره نمي‌ترسد
همة ما راحت حرف مي‌زنيم؛ حتي از دست‌نيافتني‌ترين و عجيب‌ترين چيزها. طوري واژه‌ها را منظم و صف کشيده مي‌چينيم که ماجرا خيلي نزديک به آن‌چه بوده،...
دوشنبه، 15 خرداد 1391
صبح سوختن در گردان فجر
بعضي وقت‌ها نوشتن از آن‌هايي كه هرگز نديده‌‌اي‌شان، كمي سخت است. حتي اگر بارها و بار‌ها از آن‌ها شنيده باشي، باز هم نمي‌تواني دركشان كني، حسشان...
يکشنبه، 14 خرداد 1391
شهر هم «سه‌راه مرگ» دارد
اشکمان‌ را درمي‌آورند‌. يقة همه‌مان‌ گير است. فکر کرديم‌ الکي است؟ همين‌ که‌ رفتيم‌ جبهه‌ و چهار تا تير و آر‌پي‌‌جي‌ در کرديم‌، تمام‌ شد؟ سه‌،...
يکشنبه، 14 خرداد 1391
سيدي اسير ضريح دولت
اما كلاس‌هاي درس آن معلم بزرگ، در زندان‌هاي مخوف صدام برپا مي‌شد. زماني كه من به گروه جنگ‌هاي نامنظم «شهيد چمران» پيوستم، آقاي «ابوترابي»، در...
يکشنبه، 14 خرداد 1391
عزيز خدا
همه دوست داشتند مهمان خانه آن‌ها باشند تا غم دل‌شان برود و شادابي و نشاط جايش را بگيرد. عزيز، هر بار كه مقدار كمي ‌از خرجي زياد مي‌آمد، كنار...
دوشنبه، 8 خرداد 1391
شام آخر مسافران صبح
او با لحن جدي آميخته به شوخي گفت: «راه ورود نامحرم به اين سنگر ممنوع است!» من ديگر حال حركت نداشتم. همان‌جا كنار سنگر نشستم. هوا ديگر داشت تاريك...
دوشنبه، 8 خرداد 1391
چشم طوفاني آقا ما را به هم ريخت
اون يه قاچاقچي بود. نه ببخشيد، اون يه بلدچي بود. اون خوراك كار شماست. وقتي داستان او را برايش گفتم، با حسرت، او را از دور نگاه كرد و گفت: ـ واقعاً...
دوشنبه، 8 خرداد 1391
سنگر به سنگر
بارخدايا! تو را سپاس مي گويم كه در امتداد تاريخي زندگي کرده ام كه در قلّه هاي رفيع افتخارش رسول گرامي، محمد بن عبدالله (ص) زندگي سراسر حماسه...
دوشنبه، 1 خرداد 1391
امام و جنگ در جغرافياي ايمان
اگر ما در جنگ هشت‌ساله با دنياي استکبار شکست مي‌خورديم و قسمتي از خاک ايران عزيز اسلامي اشغال مي‌شد و هرگز نمي‌توانستيم آن را پس بگيريم، چه تفسيري...
يکشنبه، 31 ارديبهشت 1391
حضور زنان در ادبيات دفاع مقدس
جنگ بخشي از حافظه تاريخي نسل ما را از آن خود کرده است. پس طبيعي است که جاي پاي دوراني را که به دفاع مقدس مي شناسيم، در ادبيات ببينيم. نويسندگان...
يکشنبه، 31 ارديبهشت 1391
فکش که باز شد دندانها کف دستم ريخت
فکش سرانجام باز شد با صدا. دقیق شدم دیدم چندتا از دندان‌هايش افتاد کف دستام. لازم نبود بیشتر فشار بیاوریم. با دستمال لبهایش را خیس کردم.
جمعه، 22 ارديبهشت 1391
نقش و جایگاه شهادت در زمینه‌سازی جهانی برای ظهور
انقلاب اسلامی و دفاع مقدس این سؤال بزرگ را در مقابل اذهان جهانیان قرار دارد که قدرت، تنها در بمب اتم و سلاح نظامی نیست بلکه ایمان به خدا و غیب...
جمعه، 22 ارديبهشت 1391
در سوئيس لباس‌هاي‌مان را آتش زدند
«يا علي، از اينجا رفتيم بيرون توقف نكنيد! بچه‌ها ديگه پشت سرمون را نگاه نمي‌كنيم. متوجه شديد؟!» من تازه متوجه شدم كه حكايت كفش كتاني در وقت ‌اضافي...
سه‌شنبه، 19 ارديبهشت 1391
جنگ و طعم چاي تلخ
يك‌بار كه در خيابان ديدمش و سوارم كرد، به او گفتم: ببخشيد حاج‌رضا، من خيلي كوچيكم، ولي فكر نمي‌كني براي شما كه اهل مسجد و شرع و اين حرف‌ها هستيد،...
سه‌شنبه، 19 ارديبهشت 1391
مي‌خواهم بجنگم، خميني تنهاست
تمام اين عالم كأنه دائماً از ابتداي خلقت دارد به ما مي‌گويد آقا نمي‌شود آسماني بود، بالاخره گرفتار دنيا خواهي شد، خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت...
دوشنبه، 18 ارديبهشت 1391
مجنونانه در جزيره مجنون
شهر ری تیپی به نام حضرت عبدالعظیم (ع) داشته که نامش با 72 ساعت حماسه عاشورایی جزیره مجنون گره خورده است. حال بعد از 28 سال پرونده این سلحشوری...
شنبه، 26 فروردين 1391
سفري به سنگر بتوني صدام
به نقطه صفر مرزی مهران می رویم تا از آثار پنهان جنگ تحمیلی در استان ایلام گزارشی تهیه کنیم، اینجا سنگر بتونی صدام است جایی که برای هدايت عمليات...
شنبه، 26 فروردين 1391
بچه هاي بازيگوش جنگ ( چاي جنگي)
يادش آمد که مسئول اعزام اعلام کرد حبيب بن مظاهرها و علي اصغرها را جدا کند، ياد حبيب اشکش را جاري کرد. خودش را کربلا مي ديد و قصه تکرار هر روز...
سه‌شنبه، 23 اسفند 1390