راه بزن، راه خدا هم ببین!
مردی بودی کارش همیشه دزدی و راهزنی بود، با این روش مال به دست می‌آورد و خرج می‌کرد تا شبی با خود فکری کرد و ندامت با خود در دل آورد. از آن عمل...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
دیزی می‌گردد درش را پیدا می‌کند
در زمان‌های قدیم مردی عالم و دانا به شهری می‌رفت. در راه یک مرد عامی با او همراه شد. مرد دانا از او پرسید: «تو مرا خواهی برد یا من تو را؟» مرد...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
دوستی جاهل، دوستی خاله خرسه است
وقتی کسی از روی نادانی دست به کاری زند که دوستان و اطرافیانش را گرفتار و ناراحت کند، به او می‌گویند: «دوستی‌اش مثل دوستی خاله خرسه است». در روزگاران...
يکشنبه، 18 اسفند 1392
دل به دست آور که حج اکبر است
«بزرگی به حج می‌رفت، نامش «عبدالجبار مستوفی». هزار دینار زر در میان داشت. چون به کوفه رسیدند، قافله دو سه روزی توقف کرد. عبدالجبار به رسم تفرج،...
شنبه، 17 اسفند 1392
دوست آن باشد که به تو راست گوید، نه آن‌که دروغ تو را راست انگارد
«دهقانی بسیار مال و ضیاغ و متاع دنیوی داشت و دستگاهی به عقود و نقود. همیشه پسر را پندهای دلبند دادی و از استحفاظ مال و محافظت بر دقایق دخل و...
شنبه، 17 اسفند 1392
دست بریده، قدر دست بریده را می‌داند
به حکم داروغه دست کسی را بریدند. مرد دست بریده، دست خود را برداشت و بدون کم‌ترین اظهار فزعی فرار کرد. در بین راه ناگهان چشمش به دست بریده‌ای...
شنبه، 17 اسفند 1392
دروغ مصلحت‌آمیز، به از راست فتنه‌انگیز
«پادشاهی را شنیدم که به کشتن اسیری اشارت کرد. بیچاره (اسیر) در حالت نومیدی به زبانی که داشت، مَلک را دشنام دادن گرفت و سَقَط گفتن که گفته‌اند:...
شنبه، 17 اسفند 1392
آن وقت که جیک جیک مستانت بود یاد زمستانت نبود؟
بلبلی در طول مدت تابستان وقت خود را به نغمه‌سرایی در دشت و چمن و تماشای گل و سیر جمال لاله و سنبل گذراند و چنان سرگرم عیش و لذت بود که هیچ به...
شنبه، 17 اسفند 1392
آن را که حساب پاک است از محاسب چه باک است
این مثل قسمتی از حکایتی است که در گلستان سعدی باب اول در سیرت پادشاهان آمده است: «و حکما گویند: چهار کس از چهار کس به جان برنجند: حرامی از سلطان...
شنبه، 17 اسفند 1392
آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت
آورده‌اند که مردی پارسا بود، و بازرگانی که روغن گوسفند و شهد فروختی با او همسایگی داشت و به روز قدری از بضاعت خویش برای قوت زاهد فرستادی. زاهد...
شنبه، 17 اسفند 1392
آسیا باش، درشت بستان، نرم باز ده
مقتبس از حکایتی بدین شرح که در «اسرار التوحید» نقل شده است: یک روز شیخ ما با جمع صوفیان به در آسیابی رسید. سر اسب کشید، ساعتی توقف کرده پس گفت:...
شنبه، 17 اسفند 1392
آش رشته، آن طرف رودخانه هم می‌آید
درباره ریشه این مثل آورده‌اند که: زنی به آش رشته علاقه زیادی داشت و هر روز همین غذا را می‌پخت. شوهرش برخلاف او از آش رشته خوشش نمی‌آمد و زن هم...
شنبه، 17 اسفند 1392
آدم گرسنه ایمان ندارد
گویند مردی از گرسنگی مشرف به مرگ گردید. شیطان برای او غذایی آورد به شرط اینکه ایمان خود را به او بفروشد. مرد پس از سیری، از دادن ایمان خودداری...
شنبه، 17 اسفند 1392
آدم دروغ‌گو، کلّه کلاهش سوراخ است
این مثل در رسوایی و کم‌حافظه بودن دروغ‌گویان استعمال می‌شود و مأخذ آن، این حکایت است که شخصی در مجلسی دروغی گفت. دیگری برای اینکه او را رسوا...
شنبه، 17 اسفند 1392
آدم دست‌پاچه، دو تا پا را می‌کند در یک پاچه
نوکر زارعی در پشت خرمنگاه مشغول کار زشت و گناه بود. در این هنگام زارع از راه رسید. نوکر برخاست و فوراً تنبان خود را به پا کرد ولی چون دست‌پاچه...
شنبه، 17 اسفند 1392
آب زیر کاه
غالباً در مورد اشخاصی به کار می‌رود که زندگی و حشر و نشر اجتماعی خود را بر پایه فریب و نیرنگ بنا می‌نهند و با صورت حق‌به جانب، ولی سیرتی زشت...
شنبه، 17 اسفند 1392
آدم باید یک آخور هم برای روز مبادای خودش نگه دارد!
یکی از نخستین و مهم‌ترین اقدامات امیر کبیر قطع مستمری مشتی شاهزاده و امیر و مدّاح و متملق بود. مفت‌خواران بیکاره در برابر این اقدام شجاعانه ساکت...
شنبه، 17 اسفند 1392
این را که زاییده‌ای بزرگ کن، زاییدن بعد پیشکشت
دختر کم سن و سالی را عروس کردند. مشاطه به آرایش او مشغول شد. چون خواست زیر ابرویش را بردارد، دختر دردش آمد و تکانی خورد و ناگهان صدایی از او...
جمعه، 16 اسفند 1392
اول رفیق آخر طریق
مردی بود که حکایت‌ می‌کرد من سی سال تجارت کردم و هرگز در سفر بی‌رفیق نبودم. در ابتدای تجارت پدرم مرا وصیت کرد که هرگز بی‌رفیق و تنها سفر نکنی....
جمعه، 16 اسفند 1392
انگشت انگشت مَبُر تا خیک خیک نریزی
درباره ریشه این مثل آورده‌اند: مرد پول‌داری از راه فروش نفت، ثروت کلان اندوخته بود و به خاطر حرصی که در گردآوری مال داشت همواره به غلام خود یاد...
جمعه، 16 اسفند 1392