مادر، عاشق بی‌عار است
مضمون قطعه، شعری به نام «مادر» از «ایرج میرزا»، شاعر دوره قاجار است. معشوقه سنگ‌دل که مادر عاشق را مزاحم خود می‌بیند، با شرح مزاحمت‌های او، از...
چهارشنبه، 28 اسفند 1392
گلو هفت بند دارد
حکیمی در وقت سخن گفتن طوری شمرده و با تأنّی کلمات را ادا می‌کرد که مستمع را ملول می‌ساخت. یکی سبب این تأنی در کلام را از او پرسید. گفت: «از بیخ...
چهارشنبه، 28 اسفند 1392
ما درون را بنگریم و حال را
دید موسی یک شبانی را به راه * کاو همی گفت ای خدا و ای اله تو کجایی تا شوم من چاکرت * چارقت دوزم کنم شانه سرت جامه‌ات شویم شپش‌هایت کُشم * شیر...
چهارشنبه، 28 اسفند 1392
گفتم آدم نمی‌شوی، نگفتم شاه نمی‌شوی
پدری منکر آن بود که پسرش با شعور و آدم شود. از قضا آشوبی در مملکت به پا شد و در آن واقعه، پسر به سرکردگی و حمایت اشرار به سلطنت رسید. چون به...
چهارشنبه، 28 اسفند 1392
گربه مسکین اگر پر داشتی تخم گنجشک از جهان برداشتی
حضرت موسی(ع) درویشی را دید از برهنگی به ریگ اندر شده. دعا کرد تا خدای عزوجل، او را نعمتی داد. پس از چند روز دیدش گرفتار و خلقی انبوه بر او گرد...
چهارشنبه، 28 اسفند 1392
گدازاده، گدازاده است تا چشمش کور
روزی پادشاهی از یکی از معابر پایتخت خود می‌گذشت. چشمش به دختری افتاد که در کشور حُسن، بی‌همتا بود و در شیوه دلبری گوی سَبَق از حور و پری می‌ربود،...
چهارشنبه، 28 اسفند 1392
گر گدا، کاهل بود، تقصیر صاحب‌خانه چیست؟
سفره مرد کریمی همیشه به روی مردم، گشوده بود. شخص محتاجی به خانه او رفت و درخواستی هم نکرد. صاحب‌خانه، به او نگاه کرد و پرسید: «چه می‌خواهی؟»...
چهارشنبه، 28 اسفند 1392
کور می‌شوم، لال می‌شوم، اما خر نمی‌شوم
به «ذیمقراطیس»، فیلسوف دانشمند یونانی گفتند: «مبین!» به سرعت چشم بر هم نهاد. گفتند: «مشنو!» گوش خود را گرفت. گفتند: «مگو!» دست بر لب نهاد. گفتند:...
چهارشنبه، 28 اسفند 1392
گاو نُه من شیر
شخصی گاوی داشت که هر بار شیرش را می‌دوشید، نُه من شیر می‌داد، ولی هنوز ظرف شیر در دست آن شخص بود که گاو لگد می‌زد و ظرف پر از شیر را روی زمین...
چهارشنبه، 28 اسفند 1392
کمال هم‌نشین در من اثر کرد
گِلی خوش‌بوی در حمام روزی * رسید از دست محبوبی به دستم بدو گفتم که مُشکی یا عبیری * که از بوی دلاویز تو مستم بگفتا من گِلی ناچیز بودم * ولیکن...
شنبه، 24 اسفند 1392
کلاغ خواست راه رفتن کبک را بیاموزد، راه رفتن خود را هم فراموش کرد!
آورده‌اند که روزی زاغی، کبکی را دید که می‌رفت. خرامیدن او زاغ را خوش آمد و از تناسب حرکات و چستی اطراف او آرزو برد، چه طبایع را به ابواب محاسن...
شنبه، 24 اسفند 1392
کس نگوید که دوغ من ترش است
یکی از طلاب علوم دینی از «ابن جوزی»، واعظ شهیر بغدادی پرسید: «عالم‌تر از شما در میان طبقه وعاظ کیست؟» گفت: «کسی نیست.» طلبه پرسید: «چطور؟» ابن...
شنبه، 24 اسفند 1392
کسی بی‌اجل نمیرد و نمرده است
چنانکه امیر فضلون، بوالسوار ابوالبشر حاجب را به اسفهسالاری «بردع» همی فرستاد، وی گفت: «تا زمستان در نیاید نروم از آن که آب و هوای بردع سخت بد...
شنبه، 24 اسفند 1392
کار بوزینه نیست نجّاری
مأخذ این مثل به داستانی در کلیله و دمنه بازمی‌گردد: بوزینه‌ای، درودگری را دید که بر چوبی نشسته آن را می‌برید و دو میخ درشت یکی بر شکاف چوب فرو...
شنبه، 24 اسفند 1392
کار نیکو کردن از پر کردن است
روزی بهرام گور با همسرش به شکار رفته بود. ناگهان بهرام حیوانی را دید و به همسرش گفت: اگر گوش شکار را با تیری به دستش دوختم، چه می‌گویی؟ سپس تیری...
شنبه، 24 اسفند 1392
قُمْپز در کردن
«قپوز» در زمان امپراطوری عثمانی توپی سر یُر بوده است که آنها در جنگ‌های با ایران از آن استفاده می‌کردند. این توپ اثر تخریبی نداشته؛ زیرا در آن...
شنبه، 24 اسفند 1392
کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند
ظریفی در باغچه خانه‌اش تعداد زیادی قلمه مو نشانده بود. غروب به غروب آنها را از خاک بیرون می‌کشید و در اتاقی می‌گذاشت و قفلی سنگین بر در آن می‌زد...
شنبه، 24 اسفند 1392
قربانی نمی‌شود خر، اما پولش می‌شود خیلی بهتر
شخص متظاهری همیشه می‌گفت مایلم یک قربانی بدهم، ولی چیزی جز خر ندارم، خر را هم که قربانی نمی‌شود کرد. اطرافیان که می‌خواستند او را به انجام این...
شنبه، 24 اسفند 1392
قمار، باختش باخت است، بُردش هم باخت است
گفته‌اند که حکیمی در وقت مردن به پسرش وصیت کرد و گفت: هرگاه به قماربازی میل نمودی اول برو پیش لیلاج که استاد و سرآمد همه قماربازان است و با او...
شنبه، 24 اسفند 1392
قربان بند کیفتم، تا پول داری رفیقتم
در روزگاران قدیم مردی ثروتمند بود و این مرد فرزندی عیاش داشت. هر چه پدر به فرزند خود نصیحت می‌کرد که با دوستان بد معاشرت نکن و دست از این و‌لخرجی‌ها...
شنبه، 24 اسفند 1392