گرت از دست بر آید دهنی شیرین کن مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی سعدی

گر چه دوری می کنم بی صبر و آرامم هنوز می نمایم اینچنین وحشی ولی رامم هنوز وحشی بافقی

گر چه رفتی، ز دلم حسرت روی تو نرفت در این خانه به امید تو باز است هنوز عماد خراسانی

گر چه مجنونم و صحرای جنون جای من است لیک دیوانه تر از من دل شیدای من است فرخی یزدی

گر چه می دانم نمیای ولی هر دم ز شوق سوی در می آیم و هر سو نگاهی می کنم هدایت طبرستانی

گنه کردن و بی باک بودن بسی آسان تر از پوزش نمودن اسعد گرگانی

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست هوشنگ ابتهاج

گهی از خنده گلریزی، مگر ای غنچه! گلزاری؟ گهی از گریه لبریزی مگر ای ماه! دریایی مهدی سهیلی

گر با دگران به از منی، وای به من ور با همه کس همچو منی، وای همه ابوسعید ابوالخیر

گر به چشم ما جانا، جلوه های ما بینی در حرم اهل دل جلوه ی خدا بینی رهی معیری