گفتی که به دل شکستگان نزدیکیم ما نیز دلی شکسته داریم ای دوست نظامی

گنج بی مار و گل بی خار نیست شادی بی غم در این بازار نیست مولوی

گر مرد رهی میان خون باید رفت از پای فتاده سرنگون باید رفت عطار نیشابوری

گر نمی کوشی به درمانم به آزارم مکوش مرهم دل نیستی، بر سینه پیکانی چرا؟ حمید سبزواری

گر تو خواهی عزت دنیا و دین عُزلتی از مردم دنیا گزین سهایی

گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت می گیرد جهان با مردمان سخت کوش حافظ

گفتم از دل برود چون ز مقابل برود غافل از اینکه چو رفت از پی او دل برود امید اصفهانی

گفتم که خطا کردی و تدبیر نه این بود گفتا چه توان کرد که تقدیر چنین بود حافظ

کسی کو فروتن تر و رادتر دل دوستانش از او شادتر فردوسی

که را دیدی تو اندر جمله عالم که یک دم شادمانی یافت بی غم شبستری