حال و هواي سفرش
دردها می‌چكد از حال و هواي سفرش گرد غم ريخته بر چادر مشكي سرش تك و تنها و دو تا چشم كبود چند تا كودك بي پدر افتاده فقط دور و برش ظاهراً خم...
دوشنبه، 9 آذر 1394
چهل روز می‌شود
چهل روز می‌شود كه شدم جبرئیل تو ذبح عظیم گشتی و گشتم خلیل تو چهل روز می‌شود كه فقط زار می‌زنم كوچه به كوچه نام تو را جار می‌زنم چهل روز می‌شود...
دوشنبه، 9 آذر 1394
چگونه با تو بگویم
چگونه با تو بگویم چگونه خواهر رفت تمام سوی دو چشمم پس از برادر رفت به جای آن همه تیری که بر تنت آمد لباس کهنه و انگشتر مطهر رفت
دوشنبه، 9 آذر 1394
تازه رسیده از سفر کربلا، سرت
تازه رسیده از سفر کربلا، سرت بین تن تو فاصله افتاده تا سرت با پهلوی شکسته و با صورت کبود کنج تنور کوفه کشانده مرا سرت پیشانی‌ات شکسته و موهات...
دوشنبه، 9 آذر 1394
پای فراق تو پیرتر گشتم
اگرچه پای فراق تو پیرتر گشتم مرا ببخش عزیزم که زنده برگشتم شبیه شعله شمعی اسیر سو سو یم رسیده‌ام سر خاکت ولی به زانویم بیا که هر دو بگرییم جای...
دوشنبه، 9 آذر 1394
به قافله کربلا ببین
ای کربلا به قافله کربلا ببین حال مسافران به درد آشنا ببین ما زائران خون خداییم کربلا بر کاروان زائر خون خدا ببین
دوشنبه، 9 آذر 1394
به غمزه ای نظرت صد مه و ستاره کشید
به غمزه‌ای نظرت صد مه و ستاره کشید نظاره تو ابوحمزه و زراره کشید غریب هستی و چون مادرت نشد آقا سر مزار شما گنبد و مناره کشید به زخم‌های دلت...
دوشنبه، 9 آذر 1394
به غایت آوردم
اگرچه عشق و وفا را به غایت آوردم هجوم بی‌کسی‌ام را برایت آوردم من از تظاهر نامحرمان عزادارم هزار غم ز هزاران حکایت آوردم کسی که درد ندیده ز درد...
دوشنبه، 9 آذر 1394
برگشته ام
برگشتم از رسالت انجام داده‌ام زخمي ترين پيمبر غمگين جاده‌ام ناباورانه از سفرم خيل خارها تبريك گفته‌اند به پاي پياده‌ام يا نيست باورم كه در اين...
دوشنبه، 9 آذر 1394
باید شناخت کینه ز بدر و حنین را
باید شناخت کینه ز بدر و حنین را بغض نهان و شوم، علیه حسین را باید شنید شرح غمِ کاف و عین را تا ذوب شد مخدّره عالمین را باید مسیر قافله تا اربعین...
دوشنبه، 9 آذر 1394
بالم شكسته، از پرم چيزي نگويم
بالم شكسته، از پرم چيزي نگويم از كوچ پر درد سرم چيزي نگويم طوفان سختي باغ‌مان را زیر و رو كرد از لاله‌هاي پرپرم چيزي نگويم حق مي‌دهم نشناسي‌ام؛...
دوشنبه، 9 آذر 1394
بار بگشایيد
بار بگشایيد، اينجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست بر مشام جان رسد بوي بهشت به به از اين تربت مينو سرشت کربلا، اي آفرينش را هدف
دوشنبه، 9 آذر 1394
آن باده‌ای كه روز نخستش نه خام بود
آن باده‌ای كه روز نخستش نه خام بود يك اربعين گذشت و دوباره به جام بود شكر خدا كه صبح زيارت دميده است هر چند آفتاب حياتم به بام بود
دوشنبه، 9 آذر 1394
آمده سر شکستۀ محنت
آمده سر شکستۀ محنت آمده اشک‌ریز بت شکنت السلام ای مرملٌ بدماء چه خبر از هزار زخم تنت از دو تا لاله‌های من چه خبر
دوشنبه، 9 آذر 1394
ای غایب از نظر
ای غایب از نظر، نظری کن به خواهرت زینب نشسته بر سر قبر مطهرت یک اربعین گذشته ولی زنده‌ام هنوز قامت خمیده آمده سرو صنوبرت
دوشنبه، 9 آذر 1394
الا ای گل که پرپر زیر خاکی
الا ای گل که پرپر زیر خاکی به زیر خاک و چون دل چاک چاکی نمی‌گویم ز خاکت سر برآری که می‌دانم برادر سر نداری
دوشنبه، 9 آذر 1394
از جان خود
از جان خود اگرچه گذشتم به راحتی دل كنده‌ام ولی ز تنت با چه زحمتی می‌خواستم به پات سرم را فدا كنم اما به خواهر تو ندادند مهلتی كی گفته قطعه قطعه...
دوشنبه، 9 آذر 1394
اربعين آمد
اربعین آمد، دلم را غم گرفت بهر زینب عالمی ماتم گرفت سوز اهل آسمان آید به گوش ناله صاحب زمان آید به گوش جان اهل بیت عصمت بر لب است كاروان سالار...
دوشنبه، 9 آذر 1394
داستانهاي شکارچي پير
هنوز هم پس از گذشت ساليان بسيار وقتي که غروب وهم‌انگيز کوهستانهاي «کرامپا» را مي‌بينم، هنوز هم زمانيکه ماسه‌هاي داغ بيابانهاي بيومکزيکو را زير...
يکشنبه، 8 آذر 1394
غاز دانا
در میان جنگلی انبوه، درخت بسیار بلندی قرار داشت. روی شاخه‌های آن دسته‌ای از غازهای وحشی لانه ساخته بودند. درخت آن‌قدر بلند بود که غازها می‌توانستند...
يکشنبه، 8 آذر 1394