معرفت توحیدی در مثنوی
کسی که به حقیقتِ وجود معرفت و آگاهی دارد، هستی واحد بی‌چون و چند، می‌بیند و غرقه‌ی این بحر است. «رنگ» در این جا قیود و نشانه‌های حیات این جهانی...
پنجشنبه، 10 تير 1395
توصیه مثنوی به غافل نشدن از پروردگار
سخن از اسباب ظاهری و اسباب باطنی است، مولانا می‌گوید: حرارت، آب را بخار می‌کند و سرما بخار را آب می‌کند، اما در آن جا صحبت از این علت‌ها و معلول‌ها...
پنجشنبه، 10 تير 1395
معرفت توحیدی و خودشناسی در مثنوی
منظور مولانا این است که تو آثار عالم غیب و پدیده‌های مادی آفرینش را می‌بینی و به اصل هستی پی نمی‌بری. می‌گوید: چون ما فقط به هستی فردی و ناپایدار...
پنجشنبه، 10 تير 1395
هدف غایی از آفرینش بشر در نگاه مثنوی
مولانا می‌گوید: هر یک از کائنات به نوعی و به شیوه‌ای در اطاعت حق‌اند. به آیه 56 سوره الذاریات اشاره می‌کند: (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ...
پنجشنبه، 10 تير 1395
همه در پی یک حقیقت‌اند
تأثیر معنوی موسی همیشه برجای می‌ماند و تا قیامت خواهد بود و صورت کلی این ارشادات و تأثیرات یک سراج (چراغ) عالم‌گیر است که نور آن بر همه می‌تابد....
پنجشنبه، 10 تير 1395
آوای توحید در مثنوی
ای خدایی که لطف و احسان تو بر آفریدگان، ازلی و همیشگی است، زیرا پیش از آن که ما را به عالم صورت بیاوری در برابر «الست بربکم» گفتم: آری تو پروردگار...
پنجشنبه، 10 تير 1395
شراب شهود جمال حق در مثنوی
کوه طور محل تجلّی حق شد و بر اثر آن؛ استعداد و قابلیت فهم اسرار ربّانی را یافت، چندان که شراب شهودِ جمالِ حق را نوشید. اما باز آن چه در گلویش...
پنجشنبه، 10 تير 1395
بوگیران سبزفام در بیان مثنوی
سخن از جلوه‌ی مردان حق است. آن کس که بوی خوش رحمانی را از یمن احساس می‌کند، چگونه ممکن است که بوی باطل را در وجود من نشناسد؟ پیامبر (صلی الله...
پنجشنبه، 10 تير 1395
مات اویم مات اویم مات او
تا آن جا که می‌دانیم این گفتمان با همین جزئیات در منابع پیش از مثنوی نیست، اما در قصص صوفیه مواردی هست که شیطان، زاهدی را برای انجام وظایف دینی...
پنجشنبه، 10 تير 1395
عزم سفر كن
ز كعبه عزم سفر كن، به اين ديار بيا! چو عطر غنچه نهان تا كى؟ آشكار بيا حريم دامن نرجس شد از تو رشك بهار گل يگانه گلزار روزگار، بيا
پنجشنبه، 10 تير 1395
عاشقی را جگری می‌بايد
عاشقي را جگري مي‌بايد احتمال خطري مي‌بايد نتوان رفت در اين ره با پاي عشق را بال و پري مي‌بايد گريه نيمه شبي در کار است
پنجشنبه، 10 تير 1395
عاشقانه مى‌سوزد
عالمى ز هجرانت عاشقانه مى‌سوزد شهر انتظار ما، خانه خانه مى‌سوزد آتشى به پا گشته، زين فراق طولانى قلب لاله گون ما، اين ميانه مى‌سوزد
پنجشنبه، 10 تير 1395
طرح لبخند تو
چشم‌ها، پرسش بي پاسخ حيراني‌ها دست‌ها، تشنه تقسيم فراواني‌ها با دل زخم، سر راه تو آذين بستيم داغ‌هاي دل ما، جاي چراغاني‌ها
پنجشنبه، 10 تير 1395
شهره نُه آسمان
مصدر هر هشت گردون، مبدأ هر هفت اختر خالق هر شش جهت، نورِ دلِ هر پنج مصدر والی هر چار عنصر، حکمران هر سه دفتر پادشاه هر دو عالم، حجت یکتای داور
پنجشنبه، 10 تير 1395
شمع جهان افروز
ای شمع جهان افروز بیا وی شاهد عالم سوز بیا ای مهر سپهر قلمرو غیب شد روز ظهور و بروز بیا
پنجشنبه، 10 تير 1395
سوز هجران
سوز هجران تو داريم كجايى اى دوست! جمله بى صبر و قراريم كجايى اى دوست! شمع ميقات بي‌فروز به تنگ آمده‌ايم در شب تيره و تاريم كجايى اى دوست!
پنجشنبه، 10 تير 1395
سوز دل صحرا
باد هم کم نکند سوز دل صحرا را قطره‌ای عشق به آتش بکشد دریا را از غم عشق تو ای دوست ببین جان به لبم فرصتی نیست دگر وعده مده فردا را
پنجشنبه، 10 تير 1395
سودای سركوى تو
در سرى نيست كه سوداى سر كوى تو نيست دل سودازده را جز هوس روى تو نيست سينه غمزده‌اى نيست كه بى روى و ريا هدف تير كمانخانه ابروى تو نيست
پنجشنبه، 10 تير 1395
سلام
مولاي مهربان غزل‌هاي من سلام! سمت زلال اشك من! آقاي من! سلام! نامت بلند و اوج نگاهت هميشه سبز آبي‌ترين بهانه دنياي من سلام!
پنجشنبه، 10 تير 1395
سر کوی تو بود
ز کجا پای نهادیم سر کوی تو بود آنچه دیدیم و ندیدم گل روی تو بود سجده بر سنگ بلا برد وضو ساخت ز خون هر که محراب نمازش خم ابروی تو بود
پنجشنبه، 10 تير 1395