دنیا به روی سینه ی من دست رد گذاشت بر هر چه آرزو به دلم بود سد گذاشت میثم امانی

دانه بهتر در زمین نرم بالا می کشد سرفرازی بیشتر چون خاکساری بیشتر صائب تبریزی

دانی ز چه غنچه خون کند چهره ز شرم؟ زان روی که کار او گل انداختن است مشفق کاشانی

دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد مولانا

دلی کز معرفت نور و صفا دید به هر چیزی که دید اول خدا دید

دلم تنهاست ماتم دارم امشب دلی سرشار از غم دارم امشب سلمان هراتی

دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد حافظ

دارد به جانم لرز می افتد رفیق؛ انگار پاییزم دارم شبیه برگ های زرد و خشک از شاخه می ریزم سید محمد علی آل مجتبی

در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند به دشت پر ملال ما پرنده پر نمی زند هوشنگ ابتهاج

درست اول این نوبهار عاشق شد دلم میان همین گیر و دار عاشق شد عبدالله اسفندیاری