مسیر جاری :
خنجر، چو به عاج حَنجرش کاری شد
آیینه پاکِ عشق، گُلناری شد
از رگْ رگِ پاره پاره اش، خونِ خدا
با زمزمه «هو الاحد» جاری شد
در باورِ شب، شهاب بودن، عشق است
هم صحبت آفتاب بودن، عشق است
در کرب و بلا به روی لب های حسین
یکْ جرعهْ زُلالِ آب بودن، عشق است
آن روز که آهنگِ سفر داشت حسین
از رازِ شهادتش خبر داشت حسین
از بهرِ سرودنِ یکی قطعه سرخ
هفتاد و دو واژه در نظر داشت حسین
ای خونِ خدا ! خدا بُوَد یاوَرِ تو
توحید، چه خوش نشسته در باورِ تو
خود چاره تشنه کامیِ اصغر کن
کافتاده ز پا، دو دستِ آبْ آورِ تو
آن روز که از گلوی تو خون می ریخت
خون از رگِ آفتاب، گلگون می ریخت
این خونِ خدا بود که از رگْ رگِ تو
با جوششِ سرخِ عشق، بیرون می ریخت
همواره تجسم قیام است حسین
در سینه عاشقان، پیام است حسین
در دفترِ شعر ما، ردیف است هنوز
دل چسب ترین شعرِ کلام است حسین
عالَم، همه، خاکِ کربلا بایدمان
پیوسته به لب، خدا خدا بایدمان
تا پاک شود زمین ز ابنای یزید
همواره حسین، مقتدا بایدمان
گر بر ستمِ قرون، برآشفت حسین
بیداریِ ما خواست، به خون خفت حسین
آنجا که زمان، محرمِ اسرار نبود
با لهجه خون، سِرِّ گلو گفت حسین
یک قافله غم، ز کربلا آوردم
صد شور و نوا، ز نینوا آوردم
بر روشنیِ تیره دلانِ کوفه
یک ماه، به روی نیزه ها آوردم
در اوجِ عطش، عشق، تو را تنها خواست
یک قطره، دو چشمِ من از آن دریا خواست
دانی که چرا حَنجرِ تو بوسیدم؟
بوسیدنِ حَنجرِ تو را زهرا خواست
گروه بندی
تازه های پیامک
ویژه نامه ها
بیشترین بازدید هفته
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
از سه چيز بايد حذر كرد، ديوار شكسته، سگ درنده، زن سليطه ! «ضرب المثل ايراني»
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن...
رفتم خونه خاله دلم واشه ، خاله خسبيد دلم پوسيد ! «ضرب المثل ايراني»