مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 125

الهی فراق کوه را هامون کند، هامون را جیحون کند، حیحون را پر خون کند، دانی که با این دل ضعیف چون کند.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 127

الهی همه از حیرت بفریادند و من از حیرت شادم، به یک لبقیک درب همه ناکامی بر خود بگشادم، دریغا روزگاری که نمیدانستم تا لطف تو را دریازم. خداوندا...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 129

الهی مرکب وا ایستاد و قدرم بفرسود، همراهان برفتند و این بیچاره را جُز حیرت نیفزود.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 124

الهی شراب شوق در جان منصور حلاّج افزون شد، آن شراب در آن نگنجید سر بیرون شد، ابلیس جرعهٔ نیافت جاوید ملعون شد، بجرعهٔ از آن شراب اویس قرنی میمون...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 120

الهی صبر از من رمید و طاقت من شد سُست، تخم آرام کشتم بیقراری رُست، نه خُرسندم نه صبور و مهجورم نه رنجور

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 121

الهی تو منزلی و دوستان تو در راه پس نه دل عذر خواه است و نه زبان کوتاه. آفریدی ما را رایگان و روزی دادی ما را رایگان بیامُرز ما را رایگان که...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 122

الهی خلق بشادی از بلا برهند، من بشادی مبتلا شدم، همه شادی بخود رسانند من ترا یکتا شدم

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 123

الهی گردن گردون رام تقدیر تو است و رقبهٔ علمیان مسخّر تدبیر تو است، سر سر کشان بستهٔ تو و جباران کُشتهٔ تو و دوزخ زندان تو، فردوست بُستان تو،...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 116

الهی بر سر از خجالت گرد داریم و در دل از حسرت درد داریم و رُخ از شرم گناه زرد داریم. منم بندهٔ عاصیم رضای تو کجاست تاریک دلم نور و ضیای تو...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 117

الهی از مدت ارزومندی روزی ماند و از درد فراق بدل سوزی ماند.