شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن مگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد

دلی که غیب نمای است و جام جم دارد

دلی که غیب نمای است و جام جم دارد ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

نرگس همه شیوه های مستی

نرگس همه شیوه های مستی از چشم خوشت به وام دارد

چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود

چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد

غبار خط بپوشانید خورشید رخش یا رب

غبار خط بپوشانید خورشید رخش یا رب بقای جاودانش ده که حسن جاودان دارد

ز سروقد دلجویت مکن محروم چشمم را

ز سروقد دلجویت مکن محروم چشمم را بدین سرچشمه اش بنشان که خوش آبی روان دارد

چو در رویت بخندد گل مشو در دامش ای بلبل

چو در رویت بخندد گل مشو در دامش ای بلبل که بر گل اعتمادی نیست گر حسن جهان دارد

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد

هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد

هر آن کو خاطر مجموع و یار نازنین دارد سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد

هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد

هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد خداش در همه حال از بلا نگه دارد