در خلوت دل
فروغ نگاه تو در آب ديدن چه زيباست رخسار خورشيدي تو پس از پرده داري مهتاب ديدن چه زيباست در چشمه نور چشمت
چهارشنبه، 9 تير 1395
خورشيد کعبه
کي رفته‌اي ز دل که تمنا کنم تو را کي بوده‌اي نهفته که پيدا کنم تو را غيبت نکرده‌اي که شوم طالب حضور پنهان نگشته‌اي که هويدا کنم تو را
چهارشنبه، 9 تير 1395
خسرو پاک
زد قدم خسرو پاك اختر فرخنده خصال ماه شعبان و خرد مات از آن حسن و جمال حجة بن الحسن و قائم حىّ متعال جان هر عاقل و هر عارف و هر فرزانه
چهارشنبه، 9 تير 1395
خرم جهان
خرم جهان دوباره شد از مقدم بهار سر زد دوباره لاله و نسرين به كوهسار صدها شقايق از دل صحرا شكفته شد در باغ نغمه خوان شده با صد شعف هَزار
چهارشنبه، 9 تير 1395
حضور سبز او
فقط حضور سبز او هميشه جمعه‌ها كم است خداي من تو شاهدي كه روز و صال من غم است ببين دعاي ندبه را كه ندبه مي‌كند عزيز و يا كه روي چشم گل هميشه اشك...
چهارشنبه، 9 تير 1395
چه خوشست
چه خوشست من بمیرم به ره ولای مهدی سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی همه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان که یکی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی
چهارشنبه، 9 تير 1395
چشم به راه
به تماشای طلوع تو، جهان چشم به راه به امید قدمت، کون و مکان چشم به راه به تماشای تو ای نور دل هستی، هست آسمان، کاهکشان کاهکشان چشم به راه
چهارشنبه، 9 تير 1395
چرا نمی‌آیی؟
طلايه دار محبت چرا نمي‌آيي؟ تو نور چشمي مايي چرا نمي‌آيي؟ كجا روم كه شود بر ميان ما واسط؟ تو را به جان عمويت چرا نمي‌آيي؟
چهارشنبه، 9 تير 1395
جهان جود و کرم پيشواي يزداني
زهي جمال رخش کرده پرتو افشاني به ماه چارده و آفتاب رخشاني زهي ولي خدا قطب عالم امکان جهان جود و کرم پيشواي يزداني
چهارشنبه، 9 تير 1395
جمعه‌ها
جمعه‌ها طبع من احساس تغزل دارد ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد بی تو چندی است که در کار زمین حیرانم مانده‌ام بی تو چرا باغچه‌ام گل دارد
چهارشنبه، 9 تير 1395
تمنا
كي رفته‌اي ز دل كه تمنا كنم تو را كي بوده‌اي نهفته كه پيدا كنم تو را غيبت نكرده‌اي كه شوم طالب حضور پنهان نگشته‌اي كه هويدا كنم تو را با صد هزار...
چهارشنبه، 9 تير 1395
تماشاى طلوع
به تماشاي طلوع تو، جهان چشم به راه به اميد قدمت، كون و مكان چشم به راه به تماشاي تو اي نور دل هستي، هست آسمان كاهكشان، كاهكشان چشم به راه
چهارشنبه، 9 تير 1395
تسبيح تو
روشن از روي تو آفاق جهان مي‌بينم عالم از جاذبه‌ات در هيجان مي‌بينم شورش بلبل و جان بازي پروانه و شمع همه از عشق تو اي مونس جان مي‌بينم
چهارشنبه، 9 تير 1395
تسبیح و یاد او
باید سلام کرد به تسبیح و یاد او بر صبح و بر سپیده و بر بامداد او بر او درود و خیر کثیر وجود او بر حالت قیام و رکوع و سجود او
چهارشنبه، 9 تير 1395
تا به كي؟
تا به كي دل را ز هجران تو دلداري دهم تا به كي با ناله قلب خسته را ياري دهم تا به كي با اشك سوزان و نوایي سوخته اين دل بيمار شيدا را پرستاري دهم
چهارشنبه، 9 تير 1395
بينم تو را؟
من کیستم تا هر زمان پیش نظر بینم تو را گاهی گذر کن سوی من، تا در گذر بینم تو را افتاده بر خاک درت، خوش آن‌که آیی بر سرم تو زیر پا بینی و من بالای...
چهارشنبه، 9 تير 1395
بیدار شوم
حق دوباره کرمی کرد که بیدار شوم با نگاه تو گل فاطمه هشیار شوم از ازل گر دل من بر تو ارادت کردست مادرت خواست که من بر تو گرفتار شوم
چهارشنبه، 9 تير 1395
بی چاره من
بی چاره من به هر چه رسیدم سراب بود افسوس هر چه نقشه کشیدم بر آب بود عمری به انتظار نشستم ولی چه سود وقتی تو آمدی دل من غرق خواب بود
چهارشنبه، 9 تير 1395
بهار من
بهار آمد، بهار من نيامد گل آمد، گلعذار من نيامد برآوردند سر از شاخ، گل‌ها گلي بر شاخسار من نيامد
چهارشنبه، 9 تير 1395
به حال خرابم دعا کنی
کی می‌شود به حال خرابم دعا کنی نام مرا میان قنوتی صدا کنی عمری است کوچه گرد دیار محبتم شاید دلت بسوزد و شاید و عطا کنی با درد هم نشینم و با غصه...
چهارشنبه، 9 تير 1395