نگاهی به کتاب مقدس به زبان لاتین
چکیده:
هیرونیموس در روم تحصیل کرد و هنگامی که در آنجا اقامت داشت کتابخانه شخصی بزرگی را از آثار کلاسیک به وجود آورد. هنگامی که نوزده سال داشت تعمید گرفت. مدت کوتاهی پس از آن، شغل دنیوی اش را رها نمود و زندگی خود را وقف زهد و تحقیق و مطالعه کرد.
تعداد کلمات: 1283 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
هیرونیموس در روم تحصیل کرد و هنگامی که در آنجا اقامت داشت کتابخانه شخصی بزرگی را از آثار کلاسیک به وجود آورد. هنگامی که نوزده سال داشت تعمید گرفت. مدت کوتاهی پس از آن، شغل دنیوی اش را رها نمود و زندگی خود را وقف زهد و تحقیق و مطالعه کرد.
تعداد کلمات: 1283 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
سوفرونیوس ائوسبیوس هیرونیموس (جروم ) در سال ۳۴۰ میلادی، در نزدیکی مرز ایتالیا و دالماسی (یوگسلاوی کنونی) چشم به جهان گشود. او در روم تحصیل کرد و هنگامی که در آنجا اقامت داشت کتابخانه شخصی بزرگی را از آثار کلاسیک به وجود آورد. هنگامی که نوزده سال داشت تعمید گرفت. مدت کوتاهی پس از آن، شغل دنیوی اش را رها نمود و زندگی خود را وقف زهد و تحقیق و مطالعه کرد.
در سال ۳۷۳ یا ۳۷۴ وی برای زیارت اماکن مقدس به شرق رفت اما به دلیل بیماری و ضعف مزاج نتوانست از شهر انطاکیه آن سوتر برود. وی شیفته جاذبه های حیات فکری و عقلانی شهر شد و در زمینه زندگی رهبانی از پیشرفت بازماند. در این موقع، وی رؤیایی عجیب دید که خود در مورد آن چنین می نویسد:
سالها پیش من برای کسب ملکوت آسمان، منزل، والدین، خواهر، دوستان، و مشکل تر از همه غذاهای لذیذی را که به آنها عادت کرده بودم، ترک کردم. اما هنوز نمی توانستم خود را از کتابخانه ای که با زحمت و دقت بسیار در روم گردآوری کرده بودم جدا سازم. اما چه انسان تیره روزی بودم. روزه می گرفتم تا بعد بتوانم آثار سیسرون را بخوانم... و هنگامی که به حال عادی باز می گشتم و فارغ از افسون آثاری که خوانده بودم، به مطالعه کتب انبیا می پرداختم، سبک نگارش آنان به نظرم ابتدایی و زشت می رسید. من قادر نبودم با چشمان نابینا شده ام نور را ببینم، در حالی که من مشکل را نه در چشمانم، بلکه در آفتاب می دیدم... ناگهان روح شدم و در برابر تخت داوری قرار گرفتم. از من در مورد اینکه چه کسی هستم سؤال شد. پاسخ دادم: «مسیحی هستم» اما او که ریاست محکمه را بر عهده داشت گفت: «دروغ میگویی، تو سیسرونی هستی نه مسیحی، زیرا هر کجا که گنج توست، قلب تو نیز آنجاست.» فورا لال شدم و ضربه های تازیانه را احساس کردم؛ زیرا او دستور داده بود مرا تازیانه زنند. بیشتر از ضربه های تازیانه من از آتش وجدانم در رنج بودم...
بیشتر بخوانید : الاهیات امید
من سوگند خوردم و نام او را خواندم و گفتم: «خداوندا، اگر بار دگر کتب دنیوی نزد خود داشته باشم یا آنها را بخوانم، این کارم بدین معنی است که تو را انکار کرده ام».. از آن پس کتب خدا را با چنان اشتیاقی می خواندم که بسیار بیشتر از اشتیاقی بود که قبلا کتب انسانی را مطالعه می کردم. )نامه ۳۰: ۲۲ (
پس از آن به بیابان رفته و در غاری اعتکاف گزید. اما وی ترتیبی داد که کل کتابخانه اش نیز همراهش باشد. وی گاه گاه ملاقات کنندگانی را می پذیرفت و با اشخاص بسیاری مکاتبه داشت. زندگی تنها و انزواجویانه با شخصیت جروم متناسب نبود. «هنگامی که در بیابان، در انزوای کاملی که در محل سکونت طبیعی و تفتیده از آفتاب زاهد وجود دارد زندگی می کردم، بارها در تخیل خود، خویشتن را غرقه در لذاتی که در روم وجود داشت میدیدم!» (نامه ۷ : ۲۲)
سوفرونیوس ائوسبیوس هیرونیموس (جروم ) در سال ۳۴۰ میلادی، در نزدیکی مرز ایتالیا و دالماسی (یوگسلاوی کنونی) چشم به جهان گشود. او در روم تحصیل کرد و هنگامی که در آنجا اقامت داشت کتابخانه شخصی بزرگی را از آثار کلاسیک به وجود آورد. هنگامی که نوزده سال داشت تعمید گرفت. مدت کوتاهی پس از آن، شغل دنیوی اش را رها نمود و زندگی خود را وقف زهد و تحقیق و مطالعه کرد.
پس از دو سال و نیم زندگی در بیابان، جروم به شهر بازگشت. اما بعد از اینکه از انزوا هم خارج شد، هرگز در مورد برتری و امتیاز تجرد و باکره ماندن شک نکردن باکره ماندن امری طبیعی است، در حالی که ازدواج تنها باعث خطا و گناه می شود. من ازدواج را می ستایم، زیرا از آن با کرگان پدید می آیند. من گل رز را از خارها جدا میکنم... ای مادر چرا بر باکرگی دختر خود ناخشنودی؟... آیا از این جهت خشمگینی که او به جای ازدواج با یک سرباز می خواهد با یک پادشاه (مسیح) ازدواج کند؟ دخترت امتیاز بزرگی را نصیب تو می سازد. تو اینک مادر زن خدا هستی! )نامه ۱۹ : ۲۲، ۲۰ (
جروم على رغم دیدن رویایی که به آن اشاره شد، هرگز علاقه اش را به آثار کلاسیک غیر مسیحی از دست نداد، اما علاقه به این آثار را در مرتبه ای پایین تر از علائق الاهیاتی اش قرار داد. وی به یک دانشمند برجسته در زمینه زبان یونانی و عبری تبدیل شد. در سال ۳۸۲ وی به روم رفته، منشی مخصوص و کتابدار اسقف روم، داماسوس شد؛ اما داماسوس در سال ۳۸۴ درگذشت و جروم شغل خود را از دست داد. وی مصاحبت با زنان زاهد ثروتمند را دوست داشت و در میان این گروه، شاگردان بسیاری داشت. اما این امر، باعث شد تا در روم به او روی خوش نشان ندهند؛ بنابراین، جروم تصمیم گرفت تا روم را ترک کند. در سال ۳۸۵ وی با دو تن از زنان زاهد، یعنی پائولا وائوستوخیوم، به قصد زیارت فلسطین راهی شرق شد. در سال ۳۸۶ آنان در بیت لحم یک صومعه و یک دیر بنا کردند و جروم تا زمان مرگ خود در سال ۴۲۰ در آنجا زندگی کرد.
یکی از بزرگترین کارهای جروم، ترجمه لاتینی کتاب مقدس یا ترجمه ولگیت ۳ بود که قرن ها به شکل گسترده از سوی کلیسا مورد استفاده قرار گرفت. این ترجمه اگرچه بی عیب نبود؛ نسبت به ترجمه های قبلی پیشرفتی بزرگ محسوب می شد. در این زمان، در مورد عهد عتیق سردرگمی و آشفتگی وجود داشت. مسیحیان اولیه که یونانی زبان بودند و عموما زبان عبری را نمی دانستند از ترجمه یونانی هفتادگان استفاده می کردند که اغلب در عهد جدید از آن نقل قول می شد. مشکل این ترجمه این بود که علاوه بر کتب عهد عتیق، شامل کتب دیگری نیز می شد که ما امروزه آنها را آپوکریفا می نامیم. در کلیسای اولیه در مورد اینکه کدام کتاب ها باید جزو کتب عهد عتیق پذیرفته شوند، عدم اطمینان وجود داشت. جروم تأکید می کرد که تنها، کتب عبری باید کتب رسمی و شرعی کتاب مقدس محسوب شوند. وی همچنین ترجمه خود را از زبان اصلی عبری انجام داد، نه ترجمه یونانی. وی این اصل مهم عهد عتیق را به خوبی درک کرده بود که کتب عهد عتیق به یهودیان امانت داده شده است (رومیان ۲۰۳ و ۴۰۹) و کلیسای مسیحی این اجازه را ندارد که بدون تصدیق آنان کتب دیگری را به عهد عتیق اضافه کند.
جروم در یک مناقشه ناخوشایند در مورد اوریجن نیز خود را درگیر کرد. وی در سالهای جوانی از ستایش کنندگان پرشور اوریجن بود، ولی در سال ۳۹۳ وی دیدگاه خود را تغییر داد و به یکی از مخالفان سرسخت بدعت اوریجنیستی تبدیل شد. این امر باعث شد تا وی درگیری زشت و ناپسندی با دوست دیرینه اش روفینوس داشته باشد که از مدافعان اوریجن باقی مانده بود. بحث و مناظره باعث می شد تا خصلتهای منفی در جروم هویدا شوند. وی در حین مناظره، به شخصی بی نزاکت، هرزه درا و مغرض تبدیل می شد. وی پیوسته مناظره را به سطح مباحثه های مربوط به امور شخصی و مسائل حقیر و زننده می کشاند. علاوه بر این، شخصیت وی به گونه ای بود که مرتب با اشخاص مشکل پیدا می کرد و با آنان به بحث و مشاجره می پرداخت. یک نویسنده معاصر می نویسد: «به جز یک گروه کوچک از زنان زاهیر دوستدار او و چند نفر دیگر که کورکورانه از او پیروی می کردند، کس دیگری موفق نشد مدت زمانی طولانی با صلح و آرامش در کنار جروم زندگی کند.» جای خوشبختی است که او با ازدواج مخالف بود، وگرنه زندگی زناشویی او با سرانجام تلخی روبه رو می شد؛ اما به هر حال جروم سزاوار و شایسته شهرت و آوازهای است که از آن اوست و این شایستگی نه به سبب تقدسی شخصی یا تفکر الاهیاتی عمیق او، بلکه به جهت علم و دانش وسیع او در زمینه زبان و کتاب مقدس است. او فردی بی ملاحظه و متکبر بود، اما به عنوان یک دانشمند و محقق، دستاوردهای عظیمی دارد و به همین دلیل نیز شایسته است که از او یاد شود.
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1393)
پس از آن به بیابان رفته و در غاری اعتکاف گزید. اما وی ترتیبی داد که کل کتابخانه اش نیز همراهش باشد. وی گاه گاه ملاقات کنندگانی را می پذیرفت و با اشخاص بسیاری مکاتبه داشت. زندگی تنها و انزواجویانه با شخصیت جروم متناسب نبود. «هنگامی که در بیابان، در انزوای کاملی که در محل سکونت طبیعی و تفتیده از آفتاب زاهد وجود دارد زندگی می کردم، بارها در تخیل خود، خویشتن را غرقه در لذاتی که در روم وجود داشت میدیدم!» (نامه ۷ : ۲۲)
سوفرونیوس ائوسبیوس هیرونیموس (جروم ) در سال ۳۴۰ میلادی، در نزدیکی مرز ایتالیا و دالماسی (یوگسلاوی کنونی) چشم به جهان گشود. او در روم تحصیل کرد و هنگامی که در آنجا اقامت داشت کتابخانه شخصی بزرگی را از آثار کلاسیک به وجود آورد. هنگامی که نوزده سال داشت تعمید گرفت. مدت کوتاهی پس از آن، شغل دنیوی اش را رها نمود و زندگی خود را وقف زهد و تحقیق و مطالعه کرد.
پس از دو سال و نیم زندگی در بیابان، جروم به شهر بازگشت. اما بعد از اینکه از انزوا هم خارج شد، هرگز در مورد برتری و امتیاز تجرد و باکره ماندن شک نکردن باکره ماندن امری طبیعی است، در حالی که ازدواج تنها باعث خطا و گناه می شود. من ازدواج را می ستایم، زیرا از آن با کرگان پدید می آیند. من گل رز را از خارها جدا میکنم... ای مادر چرا بر باکرگی دختر خود ناخشنودی؟... آیا از این جهت خشمگینی که او به جای ازدواج با یک سرباز می خواهد با یک پادشاه (مسیح) ازدواج کند؟ دخترت امتیاز بزرگی را نصیب تو می سازد. تو اینک مادر زن خدا هستی! )نامه ۱۹ : ۲۲، ۲۰ (
جروم على رغم دیدن رویایی که به آن اشاره شد، هرگز علاقه اش را به آثار کلاسیک غیر مسیحی از دست نداد، اما علاقه به این آثار را در مرتبه ای پایین تر از علائق الاهیاتی اش قرار داد. وی به یک دانشمند برجسته در زمینه زبان یونانی و عبری تبدیل شد. در سال ۳۸۲ وی به روم رفته، منشی مخصوص و کتابدار اسقف روم، داماسوس شد؛ اما داماسوس در سال ۳۸۴ درگذشت و جروم شغل خود را از دست داد. وی مصاحبت با زنان زاهد ثروتمند را دوست داشت و در میان این گروه، شاگردان بسیاری داشت. اما این امر، باعث شد تا در روم به او روی خوش نشان ندهند؛ بنابراین، جروم تصمیم گرفت تا روم را ترک کند. در سال ۳۸۵ وی با دو تن از زنان زاهد، یعنی پائولا وائوستوخیوم، به قصد زیارت فلسطین راهی شرق شد. در سال ۳۸۶ آنان در بیت لحم یک صومعه و یک دیر بنا کردند و جروم تا زمان مرگ خود در سال ۴۲۰ در آنجا زندگی کرد.
یکی از بزرگترین کارهای جروم، ترجمه لاتینی کتاب مقدس یا ترجمه ولگیت ۳ بود که قرن ها به شکل گسترده از سوی کلیسا مورد استفاده قرار گرفت. این ترجمه اگرچه بی عیب نبود؛ نسبت به ترجمه های قبلی پیشرفتی بزرگ محسوب می شد. در این زمان، در مورد عهد عتیق سردرگمی و آشفتگی وجود داشت. مسیحیان اولیه که یونانی زبان بودند و عموما زبان عبری را نمی دانستند از ترجمه یونانی هفتادگان استفاده می کردند که اغلب در عهد جدید از آن نقل قول می شد. مشکل این ترجمه این بود که علاوه بر کتب عهد عتیق، شامل کتب دیگری نیز می شد که ما امروزه آنها را آپوکریفا می نامیم. در کلیسای اولیه در مورد اینکه کدام کتاب ها باید جزو کتب عهد عتیق پذیرفته شوند، عدم اطمینان وجود داشت. جروم تأکید می کرد که تنها، کتب عبری باید کتب رسمی و شرعی کتاب مقدس محسوب شوند. وی همچنین ترجمه خود را از زبان اصلی عبری انجام داد، نه ترجمه یونانی. وی این اصل مهم عهد عتیق را به خوبی درک کرده بود که کتب عهد عتیق به یهودیان امانت داده شده است (رومیان ۲۰۳ و ۴۰۹) و کلیسای مسیحی این اجازه را ندارد که بدون تصدیق آنان کتب دیگری را به عهد عتیق اضافه کند.
جروم در یک مناقشه ناخوشایند در مورد اوریجن نیز خود را درگیر کرد. وی در سالهای جوانی از ستایش کنندگان پرشور اوریجن بود، ولی در سال ۳۹۳ وی دیدگاه خود را تغییر داد و به یکی از مخالفان سرسخت بدعت اوریجنیستی تبدیل شد. این امر باعث شد تا وی درگیری زشت و ناپسندی با دوست دیرینه اش روفینوس داشته باشد که از مدافعان اوریجن باقی مانده بود. بحث و مناظره باعث می شد تا خصلتهای منفی در جروم هویدا شوند. وی در حین مناظره، به شخصی بی نزاکت، هرزه درا و مغرض تبدیل می شد. وی پیوسته مناظره را به سطح مباحثه های مربوط به امور شخصی و مسائل حقیر و زننده می کشاند. علاوه بر این، شخصیت وی به گونه ای بود که مرتب با اشخاص مشکل پیدا می کرد و با آنان به بحث و مشاجره می پرداخت. یک نویسنده معاصر می نویسد: «به جز یک گروه کوچک از زنان زاهیر دوستدار او و چند نفر دیگر که کورکورانه از او پیروی می کردند، کس دیگری موفق نشد مدت زمانی طولانی با صلح و آرامش در کنار جروم زندگی کند.» جای خوشبختی است که او با ازدواج مخالف بود، وگرنه زندگی زناشویی او با سرانجام تلخی روبه رو می شد؛ اما به هر حال جروم سزاوار و شایسته شهرت و آوازهای است که از آن اوست و این شایستگی نه به سبب تقدسی شخصی یا تفکر الاهیاتی عمیق او، بلکه به جهت علم و دانش وسیع او در زمینه زبان و کتاب مقدس است. او فردی بی ملاحظه و متکبر بود، اما به عنوان یک دانشمند و محقق، دستاوردهای عظیمی دارد و به همین دلیل نیز شایسته است که از او یاد شود.
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1393)
بیشتر بخوانید :
آگوستین پدر الاهیات لاتین
شورای واتیکان دوم
سورن کییرکگارد و تفسیر او از رابطه انسان با خدا