پرتو عمر چراغی ست که در بزم وجود به نسیم مژه بر هم زدنی، خاموش است سایر مشهدی

پدر، آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل شیشه ای بود که شد باعث ویرانی من پروین اعتصامی

پرواز من به بال و پر توست، زینهار مشکن مرا که میشکنی بال خویش را صائب شیرازی

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شوره زار خس سعدی

بار درخت علم نباشد مگر عمل با علم اگر عمل نکنی شاخ بی بری سعدی

با رشته ی زلف توام امشب سر راز است افسوس که شب کوته و این رشته دراز است هدایت طبرستانی

بار محبت از همه باری گرانتر است وان کس کشد که از همه کس ناتوانتر است فروغی بسطامی

با ضعیفان هر که گرمی کرد عالمگیر شد ذره پرور باش تا خورشید تابانت کند ظلی تبریزی

با عقل، آب عشق به یک جو نمی رود بیچاره من که ساخته از آب و آتشم شهریار

با ما کج و با خود کج و با خلق خدا کج آخر قدمی راست بنه ای همه جا کج