مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 76

الهی در دل ما جُز محبت مکار و بر این جانها جز الطاف و مرحمت مدار و بر این کشت ها جُز باران رحمت مبار.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 78

الهی بر هر که داغ محبت خود نهادی، خرمن وجودش را بباد نیستی در دادی.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 70

الهی پایی ده که با آن کوی مهر تو پوییم و زبانی ده که با آن شکر آلای تو گوییم.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 71

الهی در آتش حسرت آویختیم چون پروانه در چراغ، نه جان رنج دیده نه دل اَلَم داغ.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 72

الهی در سر آب دارم، در دل آتش، در باطن ناز دارم، در باطن خواهش در دریایی نشستم که آنرا کران نیست، بجان من دردیست که آنرا درمان نیست، دیدهٔ من...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 73

الهی ای کریمی که بخشندهٔ عطایی و ای حکیمی که پوشندهٔ خطایی و ای احدی که در ذات و صفات بی همتایی و ای خالقی که راهنمایی و ای قادری که خداییرا...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 74

الهی ای بینندهٔ نماز ها، ای پذیرندهٔ نیاز ها، ای دانندهٔ راز ها و ای شنوندهٔ آواز ها ای مطلع بر حقایق و ای مهربان بر خلایق عذر های ما بپذیر که...

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 75

الهی بحق آنکه ترا هیچ حاجت نیست رحمت کن بر آنکه او را هیچ حجت نیست.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 60

الهی دانی چه شادم، نه آنکه بخویشتن بتو افتادم، تو خواستی من نخواستم ف دولت بر بالین دیدم چون از خواب بر خاستم.

مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری: شماره 65

الهی موجود نفسهای جوانمردانی، حاضر ذاکرانی، از نزدیک نشانت میدهند و بر تر از آنی و از دورت می پندارند نزدیکتر از جانی.