0
مسیر جاری :
گناه کردن پنهان به از عبادت فاش سعدی شیرازی

گناه کردن پنهان به از عبادت فاش

گناه کردن پنهان به از عبادت فاش شاعر : سعدي اگر خداي پرستي هواپرست مباش گناه کردن پنهان به از عبادت فاش که دوستان خدا ممکن‌اند در او باش به عين عجب و تکبر نگه به خلق...
ره به خرابات برد، عابد پرهيزگار سعدی شیرازی

ره به خرابات برد، عابد پرهيزگار

ره به خرابات برد، عابد پرهيزگار شاعر : سعدي سفره‌ي يکروزه کرد، نقد همه روزگار ره به خرابات برد، عابد پرهيزگار شيشه‌ي پنهان بيار، تا بخوريم آشکار ترسمت اي نيکنام، پاي...
تا بدين غايت که رفت از من نيامد هيچ کار سعدی شیرازی

تا بدين غايت که رفت از من نيامد هيچ کار

تا بدين غايت که رفت از من نيامد هيچ کار شاعر : سعدي راستي بايد به بازي صرف کردم روزگار تا بدين غايت که رفت از من نيامد هيچ کار نيست الا آنکه بخشايش کند پروردگار هيچ دست...
تا گرد ريا گم شود از دامن سعدي سعدی شیرازی

تا گرد ريا گم شود از دامن سعدي

تا گرد ريا گم شود از دامن سعدي شاعر : سعدي رختش همه در آب خرابات برآريد تا گرد ريا گم شود از دامن سعدي گرد از من و سجاده‌ي طامات برآريد از صومعه رختم به خرابات برآريد...
وقت آنست که ضعف آيد و نيرو برود سعدی شیرازی

وقت آنست که ضعف آيد و نيرو برود

وقت آنست که ضعف آيد و نيرو برود شاعر : سعدي قدرت از منطق شيرين سخنگو برود وقت آنست که ضعف آيد و نيرو برود که تو مي‌بيني ازين گلبن خوشبو برود ناگهي باد خزان آيد و اين...
يارب مگير بنده‌ي مسکين و دست گير سعدی شیرازی

يارب مگير بنده‌ي مسکين و دست گير

يارب مگير بنده‌ي مسکين و دست گير شاعر : سعدي کز تو کرم برآيد و بر ما خطا رود يارب مگير بنده‌ي مسکين و دست گير کاين آب چشمه آيد و باد صبا رود بسيار سالها به سر خاک ما...
شرف نفس به جودست و کرامت به سجود سعدی شیرازی

شرف نفس به جودست و کرامت به سجود

شرف نفس به جودست و کرامت به سجود شاعر : سعدي هر که اين هر دو ندارد عدمش به که وجود شرف نفس به جودست و کرامت به سجود که محالست در اين مرحله امکان خلود اي که در نعمت و...
اگر خداي نباشد ز بنده‌اي خشنود سعدی شیرازی

اگر خداي نباشد ز بنده‌اي خشنود

اگر خداي نباشد ز بنده‌اي خشنود شاعر : سعدي شفاعت همه پيغمبران ندارد سود اگر خداي نباشد ز بنده‌اي خشنود بدين سخن سخني در نمي‌توان افزود قضاي کن فيکونست حکم بار خداي ...
بيفکن خيمه تا محمل برانند سعدی شیرازی

بيفکن خيمه تا محمل برانند

بيفکن خيمه تا محمل برانند شاعر : سعدي که همراهان اين عالم روانند بيفکن خيمه تا محمل برانند برادر خواندگان کاروانند زن و فرزند و خويش و يار و پيوند که بي ايشان بماني...
نه هر چه جانورند آدميتي دارند سعدی شیرازی

نه هر چه جانورند آدميتي دارند

نه هر چه جانورند آدميتي دارند شاعر : سعدي بس آدمي که درين ملک نقش ديوارند نه هر چه جانورند آدميتي دارند خلاف آن به در آيد که خلق پندارند سياه سيم زراندوده چون به بوته...