مسیر جاری :
آن کیست کز روی کرم با ما وفاداری کند
کیست آن که از روی جوانمردی و بخشندگی به من محبت ورزد و به پیمان دوستی خود وفا کند و در حق گناهکاری مثل من -که شاید دوست خوبی هم نبوده -لحظه ای نیکی و مهربانی کند؟
کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
روزی که قلم عطرآگین تو در نامه ای از ما یاد کند و مطلبی بنویسد، ثواب آزاد کردن دو صد غلام و کنیز نصیب آن می شود.
طایر دولت اگر باز گذاری بکند
اگر پرنده ی سعادت و خوشبختی دوباره بر ما بگذرد، مطمئن هستم که یارم برمی گردد و برای وصال، پیمان می بندد و با من می ماند.
مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند
آن فرد یاوه گویی که بی جهت بر عشق و رندی من عیب می گیرد و آن را انکار می کند، در حقیقت ایراد و اعتراض بر اسرار عالم الهی دارد و منکر قضای حق می شود؛ زیرا عشق را خداوند در روز ازل به من داده است.
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
ای دل!در آتش عشق بسوز و رنج و ریاضت بکش که این سوختن، کارساز و گره گشای بسیاری از مشکلات است و راز و نیاز شبانه و اظهار بندگی و خاکساری در برابر حق، صد بلا و مصیبت را دور خواهد کرد.
گر می فروش حاجت رندان روا کند
چنانچه میخانه دار و می فروش، نیاز رندان عاشق را برآورده کند و به آنها شرابی بدهد، خدای مهربان، گناه رندان باده نوش را عفو می کند و غصّه ی روزگار و گرفتاری آنها را دفع می کند.
نقدها را بود آیا که عیاری گیرند
آیا عیار و معیار سنجشی هست که صدق و کذب اعمال صوفی نمایان و درجه ی خلوص عبادات آنها با آن محک زده شود؟ اگر چنین شود، بسیاری از آنان ناگزیر خواهند شد که از این بیکاری دست بکشند و دنبال یک کار جدّی بروند.
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
دیشب که مشاهده ای دست داده بود، کار و بار آفرینش انسان را در عالم شهود دریافتم و دیدم که فرشتگان درِ خانه ی عشق را زدند و در این خانه خمیر مایه ی اصلی وجود آدمی را با ترکیب گل وجود و شراب عشق، سرشتند و...
دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند
دیشب وقت سحر مرا از غم و رنج نجات دادند و در آن تاریکی شب، آب حیات عشق را که زندگی جاویدان می بخشد، به من نوشاندند.هنگام راز و نیاز سحرگاهی به وصال معشوق رسیدم و لذّت و سرخوشی غیر قابل وصفی پیدا کردم.
حسب حالی ننوشتی و شد ایّامی چند
روزگاری طولانی سپری شد و شرح حال خودت را برای ما ننوشتی.حال آیا یک فرد آشنا و رازدار پیدا می شود تا به وسیله ی او بتوانم چند پیام برای تو بفرستم؟