در خطت تا دل به جان در بسته‌ام
در خطت تا دل به جان در بسته‌ام شاعر : عطار چون قلم زان خط ميان در بسته‌ام در خطت تا دل به جان در بسته‌ام چشم...
شنبه، 6 فروردين 1390
تا ديده‌ام رخ تو کم جان گرفته‌ام
تا ديده‌ام رخ تو کم جان گرفته‌ام شاعر : عطار اما هزار جان عوض آن گرفته‌ام تا ديده‌ام رخ تو کم جان گرفته‌ام اي...
شنبه، 6 فروردين 1390
از مي عشق تو مست افتاده‌ام
از مي عشق تو مست افتاده‌ام شاعر : عطار بر درت چون خاک پست افتاده‌ام از مي عشق تو مست افتاده‌ام کز نخستين روز...
شنبه، 6 فروردين 1390
کار بر خود سخت مشکل کرده‌ام
کار بر خود سخت مشکل کرده‌ام شاعر : عطار زانکه استعداد باطل کرده‌ام کار بر خود سخت مشکل کرده‌ام در هواي خويش منزل...
شنبه، 6 فروردين 1390
من شراب از ساغر جان خورده‌ام
من شراب از ساغر جان خورده‌ام شاعر : عطار نقل او از دست رضوان خورده‌ام من شراب از ساغر جان خورده‌ام جام جم پر...
شنبه، 6 فروردين 1390
بي دل و بي قراري مانده‌ام
بي دل و بي قراري مانده‌ام شاعر : عطار زانکه در بند نگاري مانده‌ام بي دل و بي قراري مانده‌ام غم کشي بي غمگساري...
شنبه، 6 فروردين 1390
بيشتر عمر چنان بوده‌ام
بيشتر عمر چنان بوده‌ام شاعر : عطار کز نظر خويش نهان بوده‌ام بيشتر عمر چنان بوده‌ام گه به خرابات دوان بوده‌ام...
شنبه، 6 فروردين 1390
روي تو در حسن چنان ديده‌ام
روي تو در حسن چنان ديده‌ام شاعر : عطار کاينه‌ي هر دو جهان ديده‌ام روي تو در حسن چنان ديده‌ام واينه از جمله نهان...
شنبه، 6 فروردين 1390
از بس که روز و شب غم بر غم کشيده‌ام
از بس که روز و شب غم بر غم کشيده‌ام شاعر : عطار شادي فکنده‌ام غم بر غم گزيده‌ام از بس که روز و شب غم بر غم کشيده‌ام...
شنبه، 6 فروردين 1390
اي برده به آب‌روي آبم
اي برده به آب‌روي آبم شاعر : عطار وز نرگس نيم خواب خوابم اي برده به آب‌روي آبم افتاده چو ماهيي ز آبم تا روي...
شنبه، 6 فروردين 1390
نه از وصل تو نشان مي‌يابم
نه از وصل تو نشان مي‌يابم شاعر : عطار نه ز هجر تو امان مي‌يابم نه از وصل تو نشان مي‌يابم تشنه‌ي وصل تو جان مي‌يابم...
شنبه، 6 فروردين 1390
از عشق تو من به دير بنشستم
از عشق تو من به دير بنشستم شاعر : عطار زنار مغانه‌ي بر ميان بستم از عشق تو من به دير بنشستم زنار چرا هميشه نپرستم...
شنبه، 6 فروردين 1390
تو بلندي عظيم و من پستم
تو بلندي عظيم و من پستم شاعر : عطار چکنم تا به تو رسد دستم تو بلندي عظيم و من پستم نرسم بر چنان که خود هستم ...
شنبه، 6 فروردين 1390
درآمد دوش ترک نيم مستم
درآمد دوش ترک نيم مستم شاعر : عطار به ترکي برد دين و دل ز دستم درآمد دوش ترک نيم مستم کنون من بي دل و بي دين...
شنبه، 6 فروردين 1390
ساقيا توبه شکستم، جرعه‌اي مي ده به دستم
ساقيا توبه شکستم، جرعه‌اي مي ده به دستم شاعر : عطار من ز مي ننگي ندارم، مي‌پرستم مي‌پرستم ساقيا توبه شکستم، جرعه‌اي...
شنبه، 6 فروردين 1390
دي در صف اوباش زماني بنشستم
دي در صف اوباش زماني بنشستم شاعر : عطار قلاش و قلندر شدم و توبه شکستم دي در صف اوباش زماني بنشستم از دلق برون...
شنبه، 6 فروردين 1390
مرا قلاش مي‌خوانند، هستم
مرا قلاش مي‌خوانند، هستم شاعر : عطار من از دردي کشان نيم مستم مرا قلاش مي‌خوانند، هستم هر آن توبه کزان کردم،...
شنبه، 6 فروردين 1390
از مي عشق تو چنان مستم
از مي عشق تو چنان مستم شاعر : عطار که ندانم که نيست يا هستم از مي عشق تو چنان مستم من ز خود رستم و درو جستم ...
شنبه، 6 فروردين 1390
عزم عشق دلستاني داشتم
عزم عشق دلستاني داشتم شاعر : عطار وقف کردم نيم جاني داشتم عزم عشق دلستاني داشتم گر ز عشق تو زياني داشتم صد...
شنبه، 6 فروردين 1390
دوش چشم خود ز خون درياي گوهر يافتم
دوش چشم خود ز خون درياي گوهر يافتم شاعر : عطار منبع هر گوهري درياي ديگر يافتم دوش چشم خود ز خون درياي گوهر يافتم...
شنبه، 6 فروردين 1390