بيمار چشم مست تو رنجور خوشترست
بيمار چشم مست تو رنجور خوشترست شاعر : خواجوي کرماني لفظ خوشت ز لل منثور خوشترست بيمار چشم مست تو رنجور خوشترست ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
در خنده آن عقيق شکرريز خوشترست
در خنده آن عقيق شکرريز خوشترست شاعر : خواجوي کرماني در حلقه آن کمند دلاويز خوشترست در خنده آن عقيق شکرريز خوشترست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست
زاهد مغرور اگر در کعبه باشد فاجرست شاعر : خواجوي کرماني وانکه اقرارش به بت‌رويان نباشد کافرست زاهد مغرور اگر در...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
فروغ عارض او يا سپيده سحرست
فروغ عارض او يا سپيده سحرست شاعر : خواجوي کرماني که رشک طلعت خورشيد و طيره‌ي قمرست فروغ عارض او يا سپيده سحرست ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اين همه مستي ما مستي مستي دگرست
اين همه مستي ما مستي مستي دگرست شاعر : خواجوي کرماني وين همه هستي ما هستي هستي دگرست اين همه مستي ما مستي مستي دگرست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
جان وطن بر در جانان چه کند گر نکند
جان وطن بر در جانان چه کند گر نکند شاعر : خواجوي کرماني تن خاکي طلب جان چه کند گر نکند جان وطن بر در جانان چه کند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گمان مبر که دلم ميل دوستان نکند
گمان مبر که دلم ميل دوستان نکند شاعر : خواجوي کرماني چرا که مرغ چمن ترک بوستان نکند گمان مبر که دلم ميل دوستان نکند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
سنبلش غارت ايمان نکند چون نکند
سنبلش غارت ايمان نکند چون نکند شاعر : خواجوي کرماني لب لعلش مدد جان نکند چون نکند سنبلش غارت ايمان نکند چون نکند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چنانکه صيد دل آن چشم آهوانه کند
چنانکه صيد دل آن چشم آهوانه کند شاعر : خواجوي کرماني پلنگ صيد فکن قصد آهوان نکند چنانکه صيد دل آن چشم آهوانه کند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چون سايبان آفتاب از مشک تاتاري کند
چون سايبان آفتاب از مشک تاتاري کند شاعر : خواجوي کرماني روز من بد روز را همچون شب تاري کند چون سايبان آفتاب از مشک...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي روان از شکر تنگ تو شکر تنگ تنگ
اي روان از شکر تنگ تو شکر تنگ تنگ شاعر : خواجوي کرماني گل برآورده ز شرم آن رخ گلرنگ رنگ اي روان از شکر تنگ تو شکر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
نيستي آنکه زني شيشه‌ي هستي برسنگ
نيستي آنکه زني شيشه‌ي هستي برسنگ شاعر : خواجوي کرماني ورنه در پات فتادي فلک مينا رنگ نيستي آنکه زني شيشه‌ي هستي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چو هيچگونه ندارم بحضرت تو مجال
چو هيچگونه ندارم بحضرت تو مجال شاعر : خواجوي کرماني شوم مقيم درت بالغدو و الاصال چو هيچگونه ندارم بحضرت تو مجال...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکدم ز قال بگذر اگر واقفي ز حال
يکدم ز قال بگذر اگر واقفي ز حال شاعر : خواجوي کرماني کانرا که حال هست چه حاجت بود بقال يکدم ز قال بگذر اگر واقفي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گشت معلوم کنون قيمت ايام وصال
گشت معلوم کنون قيمت ايام وصال شاعر : خواجوي کرماني که وصالت متصور نشود جز بخيال گشت معلوم کنون قيمت ايام وصال ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي سنبله‌ي زلف تو خرمن زده بر ماه
اي سنبله‌ي زلف تو خرمن زده بر ماه شاعر : خواجوي کرماني وي روي من از مهر تو طعنه زده بر کاه اي سنبله‌ي زلف تو خرمن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي روانم بلب لعل تو آورده پناه
اي روانم بلب لعل تو آورده پناه شاعر : خواجوي کرماني دلم از مهر توآتش زده در خرمن ماه اي روانم بلب لعل تو آورده پناه...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مه بي مهر من ز شعر سياه
مه بي مهر من ز شعر سياه شاعر : خواجوي کرماني روي بنمود بامداد پگاه مه بي مهر من ز شعر سياه زده از مشک بر قمر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
روي اين چرخ سيه روي ستمکاره سياه
روي اين چرخ سيه روي ستمکاره سياه شاعر : خواجوي کرماني که رخم کرد سيه در غم آن روي چو ماه روي اين چرخ سيه روي ستمکاره...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
اي دلم جان و جهان در راه جانان باخته
اي دلم جان و جهان در راه جانان باخته شاعر : خواجوي کرماني نرد درد عشق براميد درمان باخته اي دلم جان و جهان در راه...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390