عشق تو نهال حيرت آمد
عشق تو نهال حيرت آمد وصل تو کمال حيرت آمد بس غرقه حال وصل کخر هم بر سر حال حيرت آمد
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
دوش از جناب آصف پيک بشارت آمد
دوش از جناب آصف پيک بشارت آمد کز حضرت سليمان عشرت اشارت آمد خاک وجود ما را از آب ديده گل کن ويرانسراي دل را گاه عمارت...
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
زاهد خلوت نشين دوش به ميخانه شد
زاهد خلوت نشين دوش به ميخانه شد از سر پيمان برفت با سر پيمانه شد صوفي مجلس که دي جام و قدح مي‌شکست باز به يک جرعه...
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
ياري اندر کس نمي‌بينيم ياران را چه شد
ياري اندر کس نمي‌بينيم ياران را چه شد دوستي کي آخر آمد دوستداران را چه شد آب حيوان تيره گون شد خضر فرخ پي کجاست خون چکيد...
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
ديگر ز شاخ سرو سهي بلبل صبور
گلبانگ زد که چشم بد از روي گل به دور ديگر ز شاخ سرو سهي بلبل صبور با بلبلان بي‌دل شيدا مکن غرور اي گلبشکر آن که تويي پادشاه حسن
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
اي صبا نکهتي از خاک ره يار بيار
ببر اندوه دل و مژده دلدار بيار اي صبا نکهتي از خاک ره يار بيار نامه‌اي خوش خبر از عالم اسرار بيار نکته‌اي روح فزا از دهن دوست بگو
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
روي بنماي و وجود خودم از ياد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر روي بنماي و وجود خودم از ياد ببر گو بيا سيل غم و خانه ز بنياد ببر ما چو داديم دل و ديده به طوفان بلا
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
شب وصل است و طي شد نامه هجر
سلام فيه حتي مطلع الفجر شب وصل است و طي شد نامه هجر که در اين ره نباشد کار بي اجر دلا در عاشقي ثابت قدم باش
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
گر بود عمر به ميخانه رسم بار دگر
بجز از خدمت رندان نکنم کار دگر گر بود عمر به ميخانه رسم بار دگر تا زنم آب در ميکده يک بار دگر خرم آن روز که با ديده گريان بروم
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
اي خرم از فروغ رخت لاله زار عمر
بازآ که ريخت بي گل رويت بهار عمر اي خرم از فروغ رخت لاله زار عمر کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر از ديده گر سرشک چو باران چکد رواست
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
معاشران گره از زلف يار باز کنيد
شبي خوش است بدين قصه‌اش دراز کنيد معاشران گره از زلف يار باز کنيد و ان يکاد بخوانيد و در فراز کنيد حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
الا اي طوطي گوياي اسرار
مبادا خاليت شکر ز منقار الا اي طوطي گوياي اسرار که خوش نقشي نمودي از خط يار سرت سبز و دلت خوش باد جاويد
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
عيد است و آخر گل و ياران در انتظار
ساقي به روي شاه ببين ماه و مي بيار عيد است و آخر گل و ياران در انتظار کاري بکرد همت پاکان روزه دار دل برگرفته بودم از ايام گل ولي
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
صبا ز منزل جانان گذر دريغ مدار
وز او به عاشق بي‌دل خبر دريغ مدار صبا ز منزل جانان گذر دريغ مدار نسيم وصل ز مرغ سحر دريغ مدار به شکر آن که شکفتي به کام بخت اي گل
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
اي صبا نکهتي از کوي فلاني به من آر
زار و بيمار غمم راحت جاني به من آر اي صبا نکهتي از کوي فلاني به من آر يعني از خاک در دوست نشاني به من آر قلب بي‌حاصل ما را بزن اکسير مراد...
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
بيا که رايت منصور پادشاه رسيد
نويد فتح و بشارت به مهر و ماه رسيد بيا که رايت منصور پادشاه رسيد کمال عدل به فرياد دادخواه رسيد جمال بخت ز روي ظفر نقاب انداخت
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
بوي خوش تو هر که ز باد صبا شنيد
از يار آشنا سخن آشنا شنيد بوي خوش تو هر که ز باد صبا شنيد کاين گوش بس حکايت شاه و گدا شنيد اي شاه حسن چشم به حال گدا فکن
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد بسوختيم در اين آرزوي خام و نشد به لابه گفت شبي مير مجلس تو شوم ...
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
معاشران ز حريف شبانه ياد آريد
حقوق بندگي مخلصانه ياد آريد معاشران ز حريف شبانه ياد آريد به صوت و نغمه چنگ و چغانه ياد آريد به وقت سرخوشي از آه و ناله عشاق
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
ستاره‌اي بدرخشيد و ماه مجلس شد
ستاره‌اي بدرخشيد و ماه مجلس شد دل رميده ما را رفيق و مونس شد نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسله آموز صد مدرس...
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389