تو بینای منی
تو بینای منی من از تو کورم تو نزدیک منی من از تو دورم خطا دیدی عطا کردی هماره که لطف و رحمتت کرده جسورم
شنبه، 28 اسفند 1395
ترک خطا
يا رب به ما تو قدرت ترك خطا بده توفيق بندگى بدون ريا بده از بحر بى كرانه الطاف خويشتن بر آنچه لايقيم به ما اى خدا بده
شنبه، 28 اسفند 1395
توبه كردم
خم شدم از بار عصيان، بارالها توبه كردم گشتم از كرده پشيمان، بارالها توبه كردم نفس، سركش; حرص، غالب; فكر، اندك; وهم، افزون رفته ام دنبال شيطان،...
شنبه، 28 اسفند 1395
پشيمان آمدم
اين منم، بيدار، از هول گناه مى كنم، بر آسمان شب، نگاه اين منم، از راه دور افتاده اى رايگان، عمر خود از كف داده اى
شنبه، 28 اسفند 1395
پريشان روزگار
الهى! عاشقى شب زنده دارم چو مشتاقان زعشقت بيقرارم زكوى خويش نوميدم مگردان كه جز كوى تو اميدى ندارم
شنبه، 28 اسفند 1395
بى نوا
درى بگشا زرحمت يا الهى به روى بى پناه عذرخواهى نوازش كن تو بارى خسته اى را عنايت كن تو دل بشكسته اى را خداوندا زدوشم بار بردار
شنبه، 28 اسفند 1395
به چهارده معصوم
خدايا به اعزاز اين چند تن كه هستند فخر زمين و زمن به حق تو اى داور آب و خاك بدين چارده نام معصوم پاك
شنبه، 28 اسفند 1395
به نام آنکه نامش حرز جان‌هاست
به نام آنکه نامش حرز جان‌هاست ثنایش جوهر تیغ زبان‌هاست زبان در کام، کام از نام او یافت نم از سرچشمه‌ی انعام او یافت
شنبه، 28 اسفند 1395
به پناه آمده‌ايم
دردمندیم و به امید دوا آمده‌ایم مستمندیم و طلبکار شفا آمده‌ایم از در لطف تو نومید نگردیم که ما بینوایان به تمنای نوا آمده‌ایم
شنبه، 28 اسفند 1395
بگشاى راهى
چه سازم من چه گويم من الهى به سوى خود مرا بگشاى راهى نشد غير از گنه از من پديدار همه آثار ذلت شد نمودار زمن عزم گنه را دور گردان
شنبه، 28 اسفند 1395
بقا
لحظه اى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى از منيّت ها جدا شو تا منا پيدا كنى حاصلى ما و تو را از ارتباط خلق نيست سعى كن تا ارتباطى با خدا پيدا كنى
شنبه، 28 اسفند 1395
بریز باده و حالم خراب کن
ساقی بریز باده و حالم خراب کن یک جرعه در پیاله ما هم شراب کن ای آرزوی بندگی ات مانده بر لبم بگشا گره ز کار دلم فتح باب کن
شنبه، 28 اسفند 1395
باغ سبز «هل اتى»
در ميان خارها راه خدا رفتن خوش است با پرخونين رهى بى انتها رفتن خوش است در ميان جاهليت هاى صد رنگ زمان با رسولان طريقت تا حرا رفتن خوش است
شنبه، 28 اسفند 1395
باز کن در یا الهی آمدم
باز کن در یا الهی آمدم با تمام رو سیاهی آمدم باز کن در خوب یا بد آمدم سابقه دارم مجدد آمدم
شنبه، 28 اسفند 1395
باز در خود خیره شو
باز در خود خیره شو، انگار چشمت سیر نیست درد خودبینی است می دانم تو را تدبیر نیست کوزه ی دربسته در آغوش دریا هم تهی است در گل خشک تو دیگر فرصت...
شنبه، 28 اسفند 1395
باب رحمت
آمدم، آمدم به سوى تو باز اى خداى كريم بنده نواز پاى تا سر همه نيازم من از كرم سايه بر سرم انداز آبروى گداى خويش مريز
شنبه، 28 اسفند 1395
آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
آمدیم از سفر دور و دراز رمضان پی نبردیم به زیبایی راز رمضان هر چه جان بود سپردیم به آواز خدا هر چه دل بود شكستیم به ساز رمضان
شنبه، 28 اسفند 1395
آمدم تا که مناجات کنم
آمدم تا که مناجات کنم رو به این قبله حاجات کنم آمدم تا که بگویم سخنی با تو مولا که مدد کار منی
شنبه، 28 اسفند 1395
آرزو
هر كس كه ارزو به زر و زور مى كند خود را زفيض رحمت حق دور مى كند در ملك جان زياده مكن آرزو، كه مرگ آهنگ آرزوى تو در گور مى كند
شنبه، 28 اسفند 1395
اي خدايت داده بر خلق دو عالم سروري
اي خدايت داده بر خلق دو عالم سروري اي گدايت را به خيل شهرياران برتري خاک پايت زهره و خورشيد و ماه و مشتري بار دارد خادمت بر در گه پيغمبري
شنبه، 28 اسفند 1395