مسیر جاری :
منم آن غنچه غافل که ز بیحوصلگی
سر خود در سر یک خنده بیجا کردم
چو نقش پا گزیدم خاکساری تا شوم ایمن
ندانستم ز همواری فزون پامال میگردم
من که بودم گردباد این بیابان، عاقبت
چون ره خوابیده بار خاطر صحرا شدم
ز همراهان کسی نگرفت شمعی پیش راه من
به برق تیشه زین ظلمت برون چون کوهکن رفتم
هنوزم از دهان چون صبح بوی شیر میآمد
که چون خورشید، مطلعهای عالمگیر میگفتم!
من آن روزی که برگ شادمانی داشتم چون گل
بهار خندهرو را غنچه تصویر میگفتم
بود از موی سفید امید بیداری مرا
بالش پر گشت آن هم بهر خواب غفلتم
عالم بیخبری بود بهشت آبادم
تا به هوش آمدم از عرش به فرش افتادم
نرمی ره شد چون مخمل تار و پود خواب من
جای گل، ای کاش آتش زیر پا میداشتم
عاقبت زد بر زمینم آن که از روی نیاز
سالها بر روی دستش چون دعا میداشتم
گروه بندی
تازه های پیامک
ویژه نامه ها
بیشترین بازدید هفته
عمرتون صد شب یلدا
دلتون قدر یه دنیا
توی این شبهای سرما
یادتون همیشه...
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن...
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
از سه چيز بايد حذر كرد، ديوار شكسته، سگ درنده، زن سليطه ! «ضرب المثل ايراني»