زندگی کردن من مردن تدریجی بود آنچه جان کند تنم، عمر حسابش کردم فرخی یزدی

زندگی هنگامه ی فریادهاست سرگذشت درگذشت یادهاست مشفق کاشانی

زان لحظه که دیده بر رخت وا کردم دل دادم و شعر عشق انشا کردم حمید مصدق

ز آدمی به جهان نام نیک ماند و بس به مهر کوش که گیتی به کس وفا نکند ادیب نیشابوری

ز آمده شادمان بباید بود وز گذشته نکرد باید یاد رودکی

ز روزگار جوانی خبر چه می پرسی چون برق آمد و چون ابر نوبهار گذشت صائب تبریزی

ز غفلت با تبه کاری به سر بردم جوانی را کنون از زندگی سیرم نخواهم زندگانی را صائب تبریزی

ز فراق چون نلالم، من دل شکسته چون نی؟ که بسوخت بندبندم ز حرارت جدایی عراقی

ز کار هر که یک مشکل گشایی به خود صد مشکل آسان کرده باشی صائب تبریزی

زلف او دام است و خالش دانه ی آن دام و من بر امید دانه ای افتاده ام در دام دوست حافظ