گویمت شرط نیکنامی چیست زانکه این نکته بایدت خواندن خاری از پای عاجزی کندن گردی از دامنی بیفشاندن پروین اعتصامی

چنین است فرجام بدکارها چو خاری به کاری، دمد خارها رفیقی چو کردار بد، پست نیست که جز در بدی، با تو همدست نیست پروین اعتصامی

تقویم عمر ماست جهان هر چه می‌کنیم بیرون ز دفتر کهن سال و ماه نیست سختی کشی ز دهر، چو سختی دهی به خلق در کیفر فلک، غلط و اشتباه نیست پروین...

چنین است مزدوری نفس دون بریزند خونت، بریزی چو خون مرو زین ره سخت با پای سست مکُش چون که خون را به جز خون نشست پروین اعتصامی

ما را غمی ز فتنه باد سموم نیست در پیش خار و خس، چه زمستان، چه نوبهار با جور و طعن خارکن و تیشه، ساختن بهتر ز رنج طعنه شنیدن هزار بار پروین...

مادری بوسه به دختر می‌داد کاش این درد به دل می‌گنجید من کجا بوسه مادر دیدم اشک بود آن که ز رویم بوسید پروین اعتصامی

کاش آن فرصت که پیش از ما شتافت می‌توانستیم آن را باز یافت دیده دل کاشکی بیدار بود تا کمند دزد بر دیوار بود پروین اعتصامی

گر نمی‌خواهی در آتش سوختن بایدت اندرز ما آموختن دام‌ها بینم به راه تو نهان رفتنت باشد همان، مردن همان پروین اعتصامی

چرخ را عادت دیرین این بود که به افتاده نظر کمتر کرد من، سیه‌روز نبودم ز ازل هر چه کرد، این فلک اخضر کرد پروین اعتصامی

برهّ‌گان را ترس می‌باید ز گرگ گردد از این درس، هر خردی بزرگ با عدوی خود، مرا خویشی نبود دعوت تو جز بداندیشی نبود پروین اعتصامی