مسیر جاری :
گلی خندید در باغی سحرگاه
که کس را نیست چون من عمر کوتاه
ز چهرم برد گرما رونق و تاب
نکرده جلوه، رنگم شد چو مهتاب
پروین اعتصامی
هر یکی را بود از احسان او چشم وجود
گر گل و لعلستی و گر خار و گر خاراستی
ما گدا، او پادشا، ما بنده، او فرمانروا
رستخیز از ما گر انگیزد که...
هر که فانی شد ز خود، باقی به حق خواهد شدن
گر توانی بگسلی از خویشتن، یکتاستی
تا گرفتار خودی، در دوزخ نقد خودی
از خودی گر فارغی، در جنّت المأواستی...
دلبر کجاست کاین دل صد ره شکسته را
از یک نگاه مست، دگر بار بشکند؟
لب در همین دعاست من دلشکسته را
هر دل که بشکند به کف یار بشکند
حزین لاهیجی
سرورا، بنده نوازا، به تو شاد است دلم
نگذاری که شوم در غم ایام اسیر
از کرمهای تو امّید رهایی دارم
ورنه سخت است به من، خصمی ایّام شریر
...
آن کیست گردنش نبود زیر بار تو؟
ای پایه جلال تو بر دوش آسمان
خود را ز جور چرخ کشم در پناه تو
ای پیش آستان تو خم، پشت آسمان
حزین لاهیجی
بنگر به خسّت شرکا و نظر بپوش
از گلشنی که دیده خراشد به نیش خار
اول ببین، حریفِ که میبایدت شدن
وانگه درآ به عرصه میدان گیر و دار
حزین...
خون در دلم از کاوش ایام نمانده است
این آبله را نیشتر خار مکیده است
من حمزه نِیَم در صف این عرصه خونخوار
اما جگرم هند جگرخوار مکیده است...
نمود این سؤال از فلاطون یکی
ز دشمن چهسان کینه باید کشید؟
جوابش چنین داد، روشنروان
به فضلی(بخشش) که گردد تو را بر مزید
حزین لاهیجی
در شعر جمال ارچه جمالی به کمال است
اما نه به زیبایی ابکار کمال است
استاد سخن گر چه جمال است ولیکن
تکمیل همان طرز و روش، کار کمال است
حزین...
گروه بندی
تازه های پیامک
ویژه نامه ها
بیشترین بازدید هفته
عمرتون صد شب یلدا
دلتون قدر یه دنیا
توی این شبهای سرما
یادتون همیشه...
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن...
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
روزگارت بر مراد ، روزهایت شاد شاد ، آسمانت بی غبار ، سهم چشمانت بهار ،...
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...