مسیر جاری :
او غربت آفتاب را حس میکرد
در حادثه، التهاب را حس میکرد
بیتابی کودکانش آتش میزد
وقتی خنکای آب را حس میکرد
وحید امیری
سرسبزی چشم شوق خشکید در آب
دریای کرم نشست و گریید در آب
میخواست که جرعهای بنوشد، اما
یک مشت نگاه تشنه را دید در آب
محمد کامرائی اقدام
عَلَم از دوش تو نمیافتد
گرچه دست تو بر زمین افتاد
چون درختی که در هجوم تبر ...
قامتت از فراز زین افتاد
سید حبیب نظاری
بازوان تو بازوان خداست
مشک تو پر ز عشق و امیّد است
ای علمدار تشنه با نامت
کربلا تا همیشه جاوید است
سید حبیب نظاری
کودکان تا همیشه منتظرند
ای علمدار تشنهلب، بشتاب
با نگاهی ـ اگر که آبی نیست
خیمههای خمیده را دریاب
سید حبیب نظاری
یک دست به روی موج دریا مانده
یک مشک میان نخلها وا مانده
تفسیر فراتیم، نمیدانستید
صد علقمه در خاطر ما جا مانده
علی کفش گر
لبتشنه کنار آب در خون غلتید
با شعله التهاب در خون غلتید
آوای حسین در فضا پرپر شد
آن دعوت مستجاب در خون غلتید
بهروز سپیدنامه
فرزند برومند علی، دست نداشت
آن ماه منیر مُنجلی، دست نداشت
در وصفِ غریبیاش همین نکته بس است
او بود یدالله، ولی دست نداشت!
محمد کامرائی اقدام
عمو جان، مشک شد مدیون دستت
نذار اینجا بریزه خون دستت
گلومون مثل کام دشت، خشکید!
یه کم آب، العطش! قربون دستت
نادر حامدی
غریب و تشنه و تنها، اباالفضل
سپاه عشق را سقّا، اباالفضل
فدای دستهای پرپر تو
که شد در خون شناور، یا اباالفضل
رضا اسماعیلی
گروه بندی
تازه های پیامک
ویژه نامه ها
بیشترین بازدید هفته
مي دوني 721 يعني چه؟ يعني بين 7 آسمان و 2 دنيا،1 را دوست دارم ، اونم تويي.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک...
عمرتون صد شب یلدا
دلتون قدر یه دنیا
توی این شبهای سرما
یادتون همیشه...
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود... رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود.(سعدي)
يا مكن با پيل بانان دوستي / يا بنا كن خانه ای در خورد پيل ![ سعدي ]
دایم گل این بستان شاداب نمی ماند
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن...
به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
همت بلند دار که مردان روزگار / از همت بلند بجائي رسيده اند« سعدي»
خدایا من در کلبه فقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرش کبریای خود نداری،...