مسیر جاری :
خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی
رازهای زندگی حضرت زهرا (س) از زبان سلمان فارسی
توصیههای ویژه مقام معظم رهبری برای پیروزی جبهه مقاومت
تمثیلات و مصادیق قرآنی صهیونیسم
اصول و قواعد دوازده گانه خوشنویسی
5 ابزار ضروری برای زنده ماندن در صعودهای زمستانی
تحصیل در آلمان: فرصتی برای ساختن آیندهای بهتر
تحصیل پزشکی و دندانپزشکی در ترکیه: راهنمای کامل برای متقاضیان ایرانی
بوستان موشها و تاثیر آن در ترک و درمان اعتیاد
خوشنویسی در جهان اسلام
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
خلاصه ای از زندگی مولانا
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
نحوه خواندن نماز والدین
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
اهل سنت چگونه نماز می خوانند؟
پیش شماره شهر های استان تهران
وقت کوچ است الرحيل اي دل ازين جاي خراب
وقت کوچ است الرحيل اي دل ازين جاي خراب شاعر : عطار تا ز حضرت سوي جانت ارجعي آيد خطاب وقت کوچ است الرحيل اي دل ازين جاي خراب بر دلت پيدا شود در يک نفس صد فتح باب بال و...
ندارد درد من درمان دريغا
ندارد درد من درمان دريغا شاعر : عطار بماندم بي سر و سامان دريغا ندارد درد من درمان دريغا که ميگردند سرگردان دريغا درين حيرت فلک ها نيز دير است که راهي نيست بس آسان...
چو زخمه سر زده شد زهره از سر صفرا
چو زخمه سر زده شد زهره از سر صفرا شاعر : عطار به شعر من که اگر نقد نه فلک خوانيش چو زخمه سر زده شد زهره از سر صفرا بدين قصيده که گر تک زند کسي صد قرن ز هشت خلد برآيد...
ز خون دل همه اشک چو سيم ميريزم
ز خون دل همه اشک چو سيم ميريزم شاعر : عطار که گشت از گل سرخ اشک همچو سيم جدا ز خون دل همه اشک چو سيم ميريزم اگر مرا به غم خويشتن کنند رها مرا که صد غم بيش است هيچ غم...
موي به من ده که نيست قوت موري مرا
موي به من ده که نيست قوت موري مرا شاعر : عطار گر من چون مور را دست به مويت رسيد موي به من ده که نيست قوت موري مرا موي تو اين مور را قوت پيلي دهد مور کنم پيل را موي کشان...
اي مرغ روح بر پر ازين دام پر بلا
اي مرغ روح بر پر ازين دام پر بلا شاعر : عطار پرواز کن به ذروهي ايوان کبريا اي مرغ روح بر پر ازين دام پر بلا گر چشم خويش بازگشايي از آن لقا بر دل در دو کون فروبند از...
وانجا که کوس رعد بغرد ز طاق چرخ
وانجا که کوس رعد بغرد ز طاق چرخ شاعر : عطار زنبور در سبوي نوا چون کند ادا وانجا که کوس رعد بغرد ز طاق چرخ چون آورد به معرفت کردگار پا عقلي که ميبرد قدح درديش ز دست ...
اي آفتاب رويت از غايت نکويي
اي آفتاب رويت از غايت نکويي شاعر : عطار افزون ز هرچه داني برتر ز هرچه گويي اي آفتاب رويت از غايت نکويي دو کون مست گردد از غايت نکويي گر نيکويي رويت يک ذره رخ نمايد ...
چون روي بود بدان نکويي
چون روي بود بدان نکويي شاعر : عطار نازش برود به هرچه گويي چون روي بود بدان نکويي خورشيد فلک به زرد رويي رويي که ز شرم او درافتاد بر بوي وصال او چه پويي چون در خور...
رخ تو چگونه ببينم که تو در نظر نيايي
رخ تو چگونه ببينم که تو در نظر نيايي شاعر : عطار نرسي به کس چو دانم که تو خود به سر نيايي رخ تو چگونه ببينم که تو در نظر نيايي خبر تو از که پرسم که تو در خبر نيايي وطن...