چون نظر بر روي جانان اوفتاد
چون نظر بر روي جانان اوفتاد شاعر : عطار آتشي در خرمن جان اوفتاد چون نظر بر روي جانان اوفتاد هر که او در بند جانان...
شنبه، 6 فروردين 1390
چون لعل توام هزار جان داد
چون لعل توام هزار جان داد شاعر : عطار بر لعل تو نيم جان توان داد چون لعل توام هزار جان داد دل در غمت از ميان...
شنبه، 6 فروردين 1390
شرح لب لعلت به زبان مي‌نتوان داد
شرح لب لعلت به زبان مي‌نتوان داد شاعر : عطار وز ميم دهان تو نشان مي‌نتوان داد شرح لب لعلت به زبان مي‌نتوان داد ...
شنبه، 6 فروردين 1390
پير ما بار دگر روي به خمار نهاد
پير ما بار دگر روي به خمار نهاد شاعر : عطار خط به دين برزد و سر بر خط کفار نهاد پير ما بار دگر روي به خمار نهاد...
شنبه، 6 فروردين 1390
عشق تو پرده، صد هزار نهاد
عشق تو پرده، صد هزار نهاد شاعر : عطار پرده در پرده بي شمار نهاد عشق تو پرده، صد هزار نهاد گه نهان و گه آشکار...
شنبه، 6 فروردين 1390
هرچه دارم در ميان خواهم نهاد
هرچه دارم در ميان خواهم نهاد شاعر : عطار بي خبر سر در جهان خواهم نهاد هرچه دارم در ميان خواهم نهاد جام جم در...
شنبه، 6 فروردين 1390
دل من ز انبارها غم چنان شد
دل من ز انبارها غم چنان شد شاعر : عطار که اين بار آن بار مي‌برنتابد دل من ز انبارها غم چنان شد چو دانم که دين‌دار...
شنبه، 6 فروردين 1390
دلم در عشق تو جان برنتابد
دلم در عشق تو جان برنتابد شاعر : عطار که دل جز عشق جانان برنتابد دلم در عشق تو جان برنتابد که يک دل بيش يک جان...
شنبه، 6 فروردين 1390
دل ز هواي تو يک زمان نشکيبد
دل ز هواي تو يک زمان نشکيبد شاعر : عطار دل چه بود عقل و وهم جان نشکيبد دل ز هواي تو يک زمان نشکيبد از طلب چون...
شنبه، 6 فروردين 1390
هر آن دردي که دلدارم فرستد
هر آن دردي که دلدارم فرستد شاعر : عطار شفاي جان بيمارم فرستد هر آن دردي که دلدارم فرستد سزد گر درد بسيارم فرستد...
شنبه، 6 فروردين 1390
هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد
هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد شاعر : عطار تا بو که چو روز آيد بر وي گذرت افتد هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد...
شنبه، 6 فروردين 1390
گر پرده ز خورشيد جمال تو برافتد
گر پرده ز خورشيد جمال تو برافتد شاعر : عطار گل جامه قبا کرده ز پرده به در افتد گر پرده ز خورشيد جمال تو برافتد ...
شنبه، 6 فروردين 1390
نه به کويم گذرت مي‌افتد
نه به کويم گذرت مي‌افتد شاعر : عطار نه به رويم نظرت مي‌افتد نه به کويم گذرت مي‌افتد ذره‌ي خاک درت مي‌افتد ...
شنبه، 6 فروردين 1390
در زير بار عشقت هر توسني چه سنجد
در زير بار عشقت هر توسني چه سنجد شاعر : عطار با داو ششدر تو هر کم زني چه سنجد در زير بار عشقت هر توسني چه سنجد ...
شنبه، 6 فروردين 1390
مرا با عشق تو جان درنگنجد
مرا با عشق تو جان درنگنجد شاعر : عطار چه از جان به بود آن درنگنجد مرا با عشق تو جان درنگنجد که اينجا کفر و ايمان...
شنبه، 6 فروردين 1390
حديث عشق در دفتر نگنجد
حديث عشق در دفتر نگنجد شاعر : عطار حساب عشق در محشر نگنجد حديث عشق در دفتر نگنجد چه سودايي است کاندر سرنگنجد...
شنبه، 6 فروردين 1390
بخشاي بر غريبي کز عشق مي‌نميرد
بخشاي بر غريبي کز عشق مي‌نميرد شاعر : عطار وانگه در آشيانت خود يک زمان نگنجد بخشاي بر غريبي کز عشق مي‌نميرد نشناخت...
شنبه، 6 فروردين 1390
جانا شعاع رويت در جسم و جان نگنجد
جانا شعاع رويت در جسم و جان نگنجد شاعر : عطار وآوازه‌ي جمالت اندر جهان نگنجد جانا شعاع رويت در جسم و جان نگنجد ...
شنبه، 6 فروردين 1390
اسرار تو در زبان نمي‌گنجد
اسرار تو در زبان نمي‌گنجد شاعر : عطار واوصاف تو در بيان نمي‌گنجد اسرار تو در زبان نمي‌گنجد مي‌دانم و در زبان...
شنبه، 6 فروردين 1390
تا زلف تو همچو مار مي‌پيچد
تا زلف تو همچو مار مي‌پيچد شاعر : عطار جان بي دل و بي قرار مي‌پيچد تا زلف تو همچو مار مي‌پيچد در هر پيچي هزار...
شنبه، 6 فروردين 1390