يکي رفت و دينار از او صد هزار
يکي رفت و دينار از او صد هزار شاعر : سعدي خلف برد صاحبدلي هوشيار يکي رفت و دينار از او صد هزار چو آزادگان دست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بزاريد وقتي زني پيش شوي
بزاريد وقتي زني پيش شوي شاعر : سعدي که ديگر مخر نان ز بقال کوي بزاريد وقتي زني پيش شوي که اين جو فروش است گندم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شنيدم که پيري به راه حجاز
شنيدم که پيري به راه حجاز شاعر : سعدي به هر خطوه کردي دو رکعت نماز شنيدم که پيري به راه حجاز که خار مغيلان نکندي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
به سرهنگ سلطان چنين گفت زن
به سرهنگ سلطان چنين گفت زن شاعر : سعدي که خيز اي مبارک در رزق زن به سرهنگ سلطان چنين گفت زن که فرزند کانت نظر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي را کرم بود و قوت نبود
يکي را کرم بود و قوت نبود شاعر : سعدي کفافش بقدر مروت نبود يکي را کرم بود و قوت نبود جوانمرد را تنگدستي مباد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي در بيان سگي تشنه يافت
يکي در بيان سگي تشنه يافت شاعر : سعدي برون از رمق در حياتش نيافت يکي در بيان سگي تشنه يافت چو حبل اندر آن بست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تو با خلق سهلي کن اي نيکبخت
تو با خلق سهلي کن اي نيکبخت شاعر : سعدي که فردا نگيرد خدا بر تو سخت تو با خلق سهلي کن اي نيکبخت که افتادگان را...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بناليد درويشي از ضعف حال
بناليد درويشي از ضعف حال شاعر : سعدي بر تندرويي خداوند مال بناليد درويشي از ضعف حال بر او زد به سرباري از طيره...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي سيرت نيکمردان شنو
يکي سيرت نيکمردان شنو شاعر : سعدي اگر نيکبختي و مردانه رو يکي سيرت نيکمردان شنو به ده برد انبان گندم به دوش ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ببخش اي پسر کدمي زاده صيد
ببخش اي پسر کدمي زاده صيد شاعر : سعدي به احسان توان کرد و، وحشي به قيد ببخش اي پسر کدمي زاده صيد که نتوان بريدن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
به ره در يکي پيشم آمد جوان
به ره در يکي پيشم آمد جوان شاعر : سعدي بتگ در پيش گوسفندي دوان به ره در يکي پيشم آمد جوان که مي‌آرد اندر پيت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي روبهي ديد بي دست و پاي
يکي روبهي ديد بي دست و پاي شاعر : سعدي فرو ماند در لطف و صنع خداي يکي روبهي ديد بي دست و پاي بدين دست و پاي از...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شنيدم که مردي است پاکيزه بوم
شنيدم که مردي است پاکيزه بوم شاعر : سعدي شناسا و رهرو در اقصاي روم شنيدم که مردي است پاکيزه بوم برفتيم قاصد به...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شنيدم در ايام حاتم که بود
شنيدم در ايام حاتم که بود شاعر : سعدي به خيل اندرش بادپايي چو دود شنيدم در ايام حاتم که بود که بر برق پيشي گرفتي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ندانم که گفت اين حکايت به من
ندانم که گفت اين حکايت به من شاعر : سعدي که بوده‌ست فرماندهي در يمن ندانم که گفت اين حکايت به من که در گنج بخشي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شنيدم که طي در زمان رسول
شنيدم که طي در زمان رسول شاعر : سعدي نکردند منشور ايمان قبول شنيدم که طي در زمان رسول گرفتند از ايشان گروهي اسير...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ز بنگاه حاتم يکي پيرمرد
ز بنگاه حاتم يکي پيرمرد شاعر : سعدي طلب ده درم سنگ فانيد کرد ز بنگاه حاتم يکي پيرمرد که پيشش فرستاد تنگي شکر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي را خري در گل افتاده بود
يکي را خري در گل افتاده بود شاعر : سعدي ز سوداش خون در دل افتاده بود يکي را خري در گل افتاده بود فرو هشته ظلمت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شنيدم که مغروري از کبر مست
شنيدم که مغروري از کبر مست شاعر : سعدي در خانه بر روي سائل ببست شنيدم که مغروري از کبر مست جگر گرم و آه از تف...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي را پسر گم شد از راحله
يکي را پسر گم شد از راحله شاعر : سعدي شبانگه بگرديد در قافله يکي را پسر گم شد از راحله به تاريکي آن روشنايي بيافت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390