دوشم آن سنگ دل پريشان داشت
دوشم آن سنگ دل پريشان داشت شاعر : سعدي يار دل برده دست بر جان داشت دوشم آن سنگ دل پريشان داشت گوييا آستين مرجان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چو ابر زلف تو پيرامن قمر مي‌گشت
چو ابر زلف تو پيرامن قمر مي‌گشت شاعر : سعدي ز ابر ديده کنارم به اشک تر مي‌گشت چو ابر زلف تو پيرامن قمر مي‌گشت ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خيال روي توام دوش در نظر مي‌گشت
خيال روي توام دوش در نظر مي‌گشت شاعر : سعدي وجود خسته‌ام از عشق بي‌خبر مي‌گشت خيال روي توام دوش در نظر مي‌گشت ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
من چه در پاي تو ريزم که خوراي تو بود
من چه در پاي تو ريزم که خوراي تو بود شاعر : سعدي سر نه چيزست که شايسته پاي تو بود من چه در پاي تو ريزم که خوراي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يا رب شب دوشين چه مبارک سحري بود
يا رب شب دوشين چه مبارک سحري بود شاعر : سعدي کو را به سر کشته هجران گذري بود يا رب شب دوشين چه مبارک سحري بود ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
عيبي نباشد از تو که بر ما جفا رود
عيبي نباشد از تو که بر ما جفا رود شاعر : سعدي مجنون از آستانه ليلي کجا رود عيبي نباشد از تو که بر ما جفا رود ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گفتمش سير ببينم مگر از دل برود
گفتمش سير ببينم مگر از دل برود شاعر : سعدي وان چنان پاي گرفتست که مشکل برود گفتمش سير ببينم مگر از دل برود تا...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تو در کمند نيفتاده‌اي و معذوري
تو در کمند نيفتاده‌اي و معذوري شاعر : سعدي از آن به قوت بازوي خويش مغروري تو در کمند نيفتاده‌اي و معذوري ميسرت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ما بي تو به دل برنزديم آب صبوري
ما بي تو به دل برنزديم آب صبوري شاعر : سعدي چون سنگ دلان دل بنهاديم به دوري ما بي تو به دل برنزديم آب صبوري گويي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هر سلطنت که خواهي مي‌کن که دلپذيري
هر سلطنت که خواهي مي‌کن که دلپذيري شاعر : سعدي در دست خوبرويان دولت بود اسيري هر سلطنت که خواهي مي‌کن که دلپذيري...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شنيدستم که از راويان کلام
شنيدستم که از راويان کلام شاعر : سعدي که در عهد عيسي عليه‌السلام شنيدستم که از راويان کلام به جهل و ضلالت سر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
فقيهي کهن جامه‌اي تنگدست
فقيهي کهن جامه‌اي تنگدست شاعر : سعدي در ايوان قاضي به صف برنشست فقيهي کهن جامه‌اي تنگدست معرف گرفت آستينش که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي پادشه‌زاده در گنجه بود
يکي پادشه‌زاده در گنجه بود شاعر : سعدي که دور از تو ناپاک و سرپنجه بود يکي پادشه‌زاده در گنجه بود مي اندر سر...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شنيدم که فرزانه‌اي حق پرست
شنيدم که فرزانه‌اي حق پرست شاعر : سعدي گريبان گرفتش يکي رند مست شنيدم که فرزانه‌اي حق پرست قفا خورد و سر بر نکرد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
سگي پاي صحرا نشيني گزيد
سگي پاي صحرا نشيني گزيد شاعر : سعدي به خشمي که زهرش ز دندان چکيد سگي پاي صحرا نشيني گزيد به خيل اندرش دختري بود...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
بزرگي هنرمند آفاق بود
بزرگي هنرمند آفاق بود شاعر : سعدي غلامش نکوهيده اخلاق بود بزرگي هنرمند آفاق بود بدي، سر که در روي ماليده‌اي ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
هر آدمي که نظر با يکي ندارد و دل
هر آدمي که نظر با يکي ندارد و دل شاعر : سعدي به صورتي ندهد صورتيست لايعقل هر آدمي که نظر با يکي ندارد و دل به...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
خداي را چه توان گفت شکر فضل و کرم
خداي را چه توان گفت شکر فضل و کرم شاعر : سعدي بدين نظر که دگرباره کرد بر عالم خداي را چه توان گفت شکر فضل و کرم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
المنةلله که نمرديم و بديديم
المنةلله که نمرديم و بديديم شاعر : سعدي ديدار عزيزان و به خدمت برسيديم المنةلله که نمرديم و بديديم بس فاتحه خوانديم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
من آن بديع صفت را به ترک چون گويم
من آن بديع صفت را به ترک چون گويم شاعر : سعدي که دل ببرد به چوگان زلف چون گويم من آن بديع صفت را به ترک چون گويم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390