بزرگي هنرمند آفاق بود
بزرگي هنرمند آفاق بود شاعر : سعدي غلامش نکوهيده اخلاق بود بزرگي هنرمند آفاق بود بدي، سر که در روي ماليده‌اي ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
کسي راه معروف کرخي بجست
کسي راه معروف کرخي بجست شاعر : سعدي که بنهاد معروفي از سر نخست کسي راه معروف کرخي بجست ز بيماريش تا به مرگ اندکي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
طمع برد شوخي به صاحبدلي
طمع برد شوخي به صاحبدلي شاعر : سعدي نبود آن زمان در ميان حاصلي طمع برد شوخي به صاحبدلي که زر برفشاندي به رويش...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ملک صالح از پادشاهان شام
ملک صالح از پادشاهان شام شاعر : سعدي برون آمدي صبحدم با غلام ملک صالح از پادشاهان شام برسم عرب نيمه بر بسته روي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي در نجوم اندکي دست داشت
يکي در نجوم اندکي دست داشت شاعر : سعدي ولي از تکبر سري مست داشت يکي در نجوم اندکي دست داشت دلي پر ارادت، سري...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
به خشم از ملک بنده‌اي سربتافت
به خشم از ملک بنده‌اي سربتافت شاعر : سعدي بفرمود جستن کسش در نيافت به خشم از ملک بنده‌اي سربتافت به شمشير زن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
ز ويرانه‌ي عارفي ژنده پوش
ز ويرانه‌ي عارفي ژنده پوش شاعر : سعدي يکي را نباح سگ آمد به گوش ز ويرانه‌ي عارفي ژنده پوش درآمد که درويش صالح...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گروهي برآنند از اهل سخن
گروهي برآنند از اهل سخن شاعر : سعدي که حاتم اصم بود، باور مکن گروهي برآنند از اهل سخن که در چنبر عنکبوتي فتاد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
عزيزي در اقصاي تبريز بود
عزيزي در اقصاي تبريز بود شاعر : سعدي که همواره بيدار و شب خيز بود عزيزي در اقصاي تبريز بود بپيچيد و بر طرف بامي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي را چو سعدي دلي ساده بود
يکي را چو سعدي دلي ساده بود شاعر : سعدي که با ساده رويي در افتاده بود يکي را چو سعدي دلي ساده بود ز چوگان سختي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شنيدم که لقمان سيه‌فام بود
شنيدم که لقمان سيه‌فام بود شاعر : سعدي نه تن‌پرور و نازک اندام بود شنيدم که لقمان سيه‌فام بود زبون ديد و در کار...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شنيدم که در دشت صنعا جنيد
شنيدم که در دشت صنعا جنيد شاعر : سعدي سگي ديد بر کنده دندان صيد شنيدم که در دشت صنعا جنيد فرومانده عاجز چو روباه...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي بربطي در بغل داشت مست
يکي بربطي در بغل داشت مست شاعر : سعدي به شب در سر پارسايي شکست يکي بربطي در بغل داشت مست بر سنگدل برد يک مشت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شنيدم که در خاک وخش از مهان
شنيدم که در خاک وخش از مهان شاعر : سعدي يکي بود در کنج خلوت نهان شنيدم که در خاک وخش از مهان که بيرون کند دست...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
کسي مشکلي برد پيش علي
کسي مشکلي برد پيش علي شاعر : سعدي مگر مشکلش را کند منجلي کسي مشکلي برد پيش علي جوابش بگفت از سر علم و راي ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گدايي شنيدم که در تنگ جاي
گدايي شنيدم که در تنگ جاي شاعر : سعدي نهادش عمر پاي بر پشت پاي گدايي شنيدم که در تنگ جاي که رنجيده دشمن نداند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
يکي خوب کردار، خوش خوي بود
يکي خوب کردار، خوش خوي بود شاعر : سعدي که بد سيرتان را نکو گوي بود يکي خوب کردار، خوش خوي بود که باري حکايت کن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چنين ياد دارم که سقاي نيل
چنين ياد دارم که سقاي نيل شاعر : سعدي نکرد آب بر مصر سالي سبيل چنين ياد دارم که سقاي نيل به فرياد خواهان باران...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شبي زيت فکرت همي سوختم
شبي زيت فکرت همي سوختم شاعر : سعدي چراغ بلاغت مي افروختم شبي زيت فکرت همي سوختم جز احسنت گفتن طريقي نديد پراگنده...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
مرا در سپاهان يکي يار بود
مرا در سپاهان يکي يار بود شاعر : سعدي که جنگاور و شوخ و عيار بود مرا در سپاهان يکي يار بود بر آتش دل خصم از او...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390